آخر چه شد که راه جفا برگرفتهای
بیهیچ جرم سایه ز ما برگرفتهای؟
خود در طریق جور محابا نمیکنی
یکبارگی حجاب حیا برگرفتهای
مردی شمردهای که دلم را شکستهای
بستر عرق که کوه ز جا برگرفتهای
ما خود به دست غم بدو انگشت کشتهایم
تو هر زه تیغ غمزه چرا برگرفتهای؟
افکندیم به خاک ره آخر چرا؟ چه بود؟
نه خود ز خاک راه مرا برگرفتهای
ما دیده از خطای تو بر هم نهادهایم
پس تو صواب ما به خطا برگرفتهای
ما دفع روزگار به نام تو میکنیم
تو خود دو مرده تیغ جفا برگرفتهای
بر دست خویش بوسه ده اکنون که کشتیم
کالحق سری بزرگ ز پا برگرفتهای
گویی که من ترا ام و خونم همیخوردی
ای ساده دل مرا ز کجا برگرفتهای؟
بر خود نوشتهای به همه عیبها مرا
وانگه به خطّ خویش گوا برگرفتهای
با خاک ره برابرم از بهر آنکه تو
هستیّ و نیستیم برابر گرفتهای
باری بدانمی که چو بفکندهای مرا
از روی اختیار کرا برگرفتهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ابراز احساسات عاطفی عمیقی است و از نارضایتی و ناخرسندی شاعر نسبت به رفتار معشوق سخن میگوید. شاعر به معشوق اشاره میکند که با ظلم و بیرحمی به او آسیب رسانده و حتی بدون هیچ دلیلی، از او فاصله گرفته است. او به نیرنگها و بیوفایی معشوق اشاره کرده و به حس درد و غم خود به خاطر این جدایی اشاره میکند. همچنین شاعر از نفرت و عذابی که از این رفتار معشوق تجربه کرده، صحبت میکند و خود را در موقعیتی میبیند که در برابر خیانت و بیتفاوتی معشوق، به شدت آسیبدیده است. در پایان، شاعر سوال میکند که معشوق چگونه میتواند او را اینگونه رها کند و از اثرات این جدایی نگران و متعجب است.
هوش مصنوعی: آخر چه اتفاقی افتاده که با ظلم و بیدلیل از ما فاصله گرفتهای و ما را از خود دور کردهای؟
هوش مصنوعی: تو در مسیر نادرست، یکباره حجاب حیا را کنار زدهای و احتیاط نمیکنی.
هوش مصنوعی: مردی که دلم را شکست، با حساب و آرامش خود، همچون کوهی که از جایش کنده میشود، در بستر عرق و تلاش مشغول به کار شدهای.
هوش مصنوعی: ما خود به دست غم، عشق را کشتهایم، تو چرا برمیداری و با زخمهای بزرگتر ما را آزار میدهی؟
هوش مصنوعی: ما چرا در نهایت به خاک راه انداختیم؟ چه چیزی بود؟ تو خودت مرا از خاک راه برداشتهای.
هوش مصنوعی: ما به خاطر اشتباهات تو، چشمهایمان را بستهایم، اما تو درست را به اشتباه تبدیل کردهای.
هوش مصنوعی: ما با یاد تو به مقابله با مشکلات روزگار میپردازیم، در حالی که تو خود دو بار از تیرهای ستم آسیب دیدهای.
هوش مصنوعی: حال که بر دست خود بوسه میزنی، به یاد داشته باش که حقیقتی بزرگ را از پا برداشتی و در زندگی خود به آن رسیدهای.
هوش مصنوعی: انگار که من تنها برای تو هستم و تو از وجود من بهرهبرداری میکنی. ای دل ساده، از کجا آمدهای که اینگونه به من وابستهای؟
هوش مصنوعی: تو بر خود نوشتهای که همه عیبهایم را داری و بعد به امضای خودت تأیید کردهای که این عیبها درستاند.
هوش مصنوعی: من از خاک راه تو کم نمیتوانم از تو دور شوم، زیرا تو در مقابل من هستی و من به دلیل وجود تو، خودم را نمیبینم.
هوش مصنوعی: میدانم که وقتی به اختیار خود مرا رها کردی، چه کسی را به جای من انتخاب کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.