شمارهٔ ۴۱ - وله ایضاً فیه
دعاگو را توقّع بود صدرا
که چون عمری ترا دمساز گردد
بصد ترتیب و تشریف و نوازش
ز دیگر بندگان ممتاز گردد
چو دارد مایه از خاک جنابت
برفعت با فلک انباز گردد
نبود اندر خیال او کزینسان
قرین فقر و جفت آز گردد
بچنگ گوشمال محنت اندر
چنان ابریشم ناساز گردد
هنوزش هست امّیدی که ناگه
در دولت برویش باز گردد
چو اقبال تو بر وی کرد اقبال
سرانجامش به از آغاز گردد
گرش این آرزو گردد محقّق
بدین درگاه با صد ناز گردد
وگرنه زین سپس زحمت نیارد
بهم آن راه کامد باز گردد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: سیاوش جعفری | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...