ای کریمی که در ستایش تو
عقل کل را زبان بفرسودست
خاک شد زیر پای همّت تو
و هم کوسر بر آسمان سودست
دست دریا و کان فرو بستت
تا سخای تو پنجه بگشودست
آن کند اختر از بن دندان
که بدو دولت تو فرمودست
یافت پیوند با سر انگشتت
قلم از بهر آن زراند ودست
کرد آهنگ مدحت تو دوات
زان دهان را بمشک آلودست
مدّتی شد که خاطر اشرف
از صداع رهی بر آسودست
مختصر زحمتیت دادستم
که هم حشوهاش پالودست
اندرین یک دو روزه خادم را
هم بفّرت گشایشی بودست
بر سر صد هزار دختر بکر
پسری دوش روی بنمودست
نیک در آمدن شتاب نمود
مگر آوازۀ تو بشنودست
زود ترتیب نام و نانش کن
کت و شاقی ز نو در افزودست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا گل لعل روی بنمودست
بلبل از خرمی نیاسودست
دیرگاهست تا چو من بلبل
عاشق بوستان و گل بودست
روز و شب گر بنغنوم چه عجب
[...]
به خدایی که در پرستش خویش
آسمان را رکوع فرمودست
دست حکمش به کیلهٔ خورشید
خرمن روزگار پیمودست
که ز چشمم به عشق خدمت تو
[...]
چشمم از گریه دوش ناسودست
تا سحر گه سرشک پالودست
گر نخفتست چشم من شاید
چشم او باری از چه نغنودست
روزها شد که آن نگارین روی
[...]
همه رنگی تکلف اندودست
جز سپیدی که او نیالودست
صدر آزادگان کریم الدّین
که همه رسم تو کرم بودست
صیت تو همچو فکرت حکما
آسمان و زمین بپیمودست
گر چه در خدمت تو این کهتر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.