کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کتابیکه از وقایع ایام شاه جهان نوشته شده

بچشم هوش درین پادشاه نامه نگر

که بزم و رزمش سرمشق پادشاهانست

بپیش روی خرد صفحه هایش آیت هاست

که عکس صدق از آن همچو مهر تابانست

زسرو سطرش در گلشن بیان وقوع

نشان راستی گفتگو نمایانست

وقایعش همه زاغراق منشیان عاری

چنانچه آمده از غیب هم بدان سانست

غبار کذب بمیدان رزمگاهش نیست

ز سیل خونها کز ابر تیغ بارانست

شکسته راه نیابد بگوشه ورقش

بصفحه ایکه فتوحات شاه شاهانست

ابوالمظفر شاه جهان که از دانش

بجلد یک سخنش صد کتاب پنهانست

سخن که بر لب صاحبقران ثانی رفت

بمعرفت سخن آموز صد سخندانست

سکندریست که با خضر هم قدم بوده

فواید سخنش بیش آبحیوانست

زدیم بر لب اوراق نه فلک انگشت

معارفش همه مدح شه جهانبانست

شهنشها چو تو مجموعه کمالاتی

چو جلدت از دو طرف دست حق نگهبانست

همیشه تا که ز پیوند و سعی شیرازه

میان جزو و کتاب اختلاط چسبانست

کتاب هستی شیرازه اش وجود تو باد

که فیض بخش تر از آفتاب تابانست