یک شهر سنگدل را یک سختجان بس است
جائی که صد خدنگ بود یک نشان بس است
زلفت هزار حلقه کمان را چه میکند؟
گر صید دل مراد بود یک کمان بس است
دل زان تست بر سر جان گر سخن بود
قسمت کنیم با تو مرا نیم جان بس است
گمراه آنکه پیرو ارباب عادت است
خضر ره تو ماند ازین کاروان بس است
با دهر جنگ، شیشه به سنگ آزمودن است
با روزگار صلح کن، این امتحان بس است
گر نیک بنگریم غبار وجود ما
از بهر چشم بستن این خاکدان بس است
در پیش سرفکندن نرگس اشارهای است
یعنی دگر نظارهٔ این بوستان بس است
بند دگر به پای دلت از وطن منه
بیرون نرفتن از قفس آشیان بس است
خواهد گسیخت رشتهٔ طاقت ز پیچ و تاب
دیگر کلیم آرزوی آن میان بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک شهر بیرحم و سختیهای زندگی میپردازد. شاعر بیان میکند که برای تحمل این سختیها، یک فرد قوی و استوار کافی است. اشاره به زیبایی و جذابیت زلف معشوق نیز دارد و میگوید که اگر هدف دل باشد، تنها یک تیر کافی است. همچنین، بر اهمیت انتخاب مسیر درست در زندگی تأکید میکند و گمراهی کسانی که به عادات خود پایبندند را نکوهش میکند. شاعر به این نتیجه میرسد که لازم نیست با زندگی جنگ کرد و بهتر است با روزگار صلح کنیم. در نهایت، بر این نکته تأکید دارد که برای رهایی از قید و بندها، باید توان تحمل را افزایش داد و از وابستگیها کاست.
هوش مصنوعی: در یک شهر بیرحم، وجود یک انسان با اراده و مقاوم کافیست. جایی که نشانهای از قدرت و برتری وجود دارد، حتی اگر فقط یک علامت باشد، کافی است.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند هزار کمان پیچ و تاب دارد، اما اگر هدف دل من به دست آوردن تو باشد، یک کمان کافی است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو پر از عشق و محبت است و اگر روزی صحبت از جان باشد، حاضرم این احساس را با تو تقسیم کنم، چون همین که تو در کنارم باشی، برای من کافی است.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به عادتهای خود و رهبران عادتمندشان پیروی میکند، واقعیات و راههای نوین را از دست میدهد. کاش از این جمع محدود خارج شود و به راهنماییهای نوین توجه کند.
هوش مصنوعی: برای مقابله با زمان و سختیهای زندگی، مثل آزمایش شیشهای که به سنگ میخورد، نیاز به تلاش داری. اما در زمان صلح و آرامش، دیگر نیازی به این آزمونها نیست و کافی است که از آرامش کنونی بهره ببری.
هوش مصنوعی: اگر خوب دقت کنیم، میبینیم که غبار وجود ما به خاطر اینکه چشمهایمان را بر روی این دنیای فانی ببندیم، کافی است.
هوش مصنوعی: در اینجا به طور غیرمستقیم اشاره میشود که نرگس، با سر افکندن خود، نشان میدهد که دیگر نیازی به تماشای این باغ نیست و باید از آن چشم برداشت.
هوش مصنوعی: به خودت یادآوری کن که دل را از وطن دور نکن و همچنان در آشیانهات بمان. برای فرار از قفس، کافی است که در دل خود احساس آزادی کنی.
هوش مصنوعی: طاقت انسان به شدت تحت فشار قرار گرفته و دیگر نمیتواند تحمل کند. آرزوی داشتن چیزی در آنجا به اندازهای که در دل دارد کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخساره ترا ز عرق دیده بان بس است
شبنم برای تازگی گلستان بس است
حال مرا زبان نکند گر بیان درست
رنگ شکسته، درد مرا ترجمان بس است
فرصت کجاست فکر عمارت کند کسی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.