دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست
دفتر معرفت ماست در آب افتادست
ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم
اول و آخر این کهنه کتاب افتادست
غمزهات کار دلم ساخت بیک چشم زدن
دامنی تا زدی آتش بکباب افتادست
شُکر چشم تو کند محتسب شهر کزو
هر کجا میکدهای هست خراب افتادست
شیشه از باده برنگیست که میپنداری
دختر رز را آتش بنقاب افتادست
از حریفان قمار تو نماندست کسی
کار سر باختن اکنون بحباب افتادست
بر رخ ساقی گلرنگ پریشانی زلف
عکس موجیست که بر روی شراب افتادست
دفتر حسن بهارست که در عهد تو شست
برگ گل نیست که از باد در آب افتادست
چشمه ساری شده است از نگه شادابش
چشم گریان کلیم ار بسراب افتادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.