قربان آن بناگوش وان برق گوشواره
با هم چه خوش نمایند آن صبح و این ستاره
مائیم و کهنه دلقی دلگیرِ از دو عالم
سر چون جرس کشیده در جَیب پارهپاره
چون کار رفت از دست گیرد سپهر دستت
دریا غریقِ مرده افکنده بر کناره
روز از برم چو رفتی شب آمدی بخوابم
این است اگر کسی را عمری بوَد دوباره
روشندلان ندارند دلبستگی به فرزند
بر شعله سهل باشد مهجوریِ شراره
آن نشئهای که بخشد بگذشتن از دو عالم
در کیش میکِشان چیست یک مستی گذاره
با چرخ سرفرازی نتوان ز پیش بردن
جایی که سقف پست است نتوان شدن سواره
همچون کلیم دیگر یک نامشخصی کو
آگاه و مستِ غفلت پُر شغل و هیچکاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر هر حرام بودی چون باده مست کاره
همواره مست بودی شیخ حرامخواره
حاشا که باده نوشان ریزند جرعه بر وی
اندیشه های پنهان گر سازد آشکاره
عارف به کنج خلوت خاموش و سر عرفان
[...]
بی برکت است چیزی، کان در شماره آید
یارب مباد هرگز، بوس ترا شماره!
پاکان این چمن را، پیرایه ساز قسمت
چون سرو داده یک دلق، آن نیز پاره پاره
بهر شکست توبه، صد آیه رهنمون شد
[...]
آهی که رخنه کردم از وی به سنگ خاره
عاجز شد از دل دوست یارب دگر چه چاره
بیداریَم چه دانی، ای خفته، ای که شبها
ننشستهای به حسرت، نشمردهای ستاره
جانان اگر نشیند یک بار در کنارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.