عصا و رعشهای در دست از پیری به ما مانده
ز دستانداز ضعف این است اگر چیزی به پا مانده
ز خرمنها رود بر باد کاه و حیرتی دارم
که چون کاه تنم از خرمن هستی به جا مانده
ز بار جامه از ضعف بدن در زیر دیوارم
تنم مانند نال خامه در زیر قبا مانده
نگاهم بر قد این سروبالایان نمیافتد
که سر همچون کمان حلقهام بر پشت پا مانده
فلک با این همه حرصی که در پردهدری دارد
دل ما همچنان در پرده شرم و حیا مانده
گل خاکی که بیخارست در راه طلب نبود
به پایم یادگار هر گلی خاری جدا مانده
به درویشی چنانم نقش نسبت خوشنشین گشته
که همچون سکهام بر تن نشان بوریا مانده
عصای کور میدزدند اهل عالم از خست
توقع از که میداری که گیرد دست وامانده
کلیم از دل غمی گر رفت ازان جانکاهتر آمد
اگر خاری برون آمد ز جا سوزن به جا مانده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع پیری، ضعف جسمانی و ناتوانی اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر و نمادها، حالتی از حیرت و نگرانی را به تصویر میکشد که نشاندهنده تجربه زندگی و گذر زمان است. او به عصا و لرزشهای ناشی از پیری اشاره میکند و بیان میکند که چگونه آثار ضعف و ناتوانی بر تن و ذهنش باقی مانده است. همچنین، شاعر از مقایسهی خود با جوانان و ناتوانیاش برای برآورده کردن انتظارات صحبت میکند و به ناامیدی و غم درونیاش اشاره میکند. در نهایت، او احساس میکند که در درون خود نشانهها و یادگارهایی از گذشتهاش باقی ماندهاند، حتی اگر بدنش دیگر توانایی گذشته را نداشته باشد.
هوش مصنوعی: از اثر پیری، عصا و لرزشی در دست دارم. این نشانه ضعف است و اگر چیزی هنوز از من باقی مانده، به خاطر مقاومت و استقامت من است.
هوش مصنوعی: از انبوهی که وجود دارد، چیزی کم شده و من در حیرت هستم که چرا مثل کاه، وجودم از این انبوه هستی فقط به اندازهای کم و ناچیز باقی مانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف بدنیام، به زیر دیوار تکیه دادهام و وضعیت جسمیام به گونهایست که مانند یک قلم شکستهای در زیر لباس ماندهام.
هوش مصنوعی: نگاه من به قد بلند این کسانی که همچون سرو هستند نمیرسد، زیرا من خودم به خاطر قوس کمانی که دارم، به پایین خم شدهام.
هوش مصنوعی: با وجود تمام تلاشها و حرصهای آسمان برای فاش کردن رازها، دل ما همچنان در پردهای از شرم و حیا باقی مانده است.
هوش مصنوعی: گل خاکی که خار ندارد، نشانهای از سفری در تلاش و جستجوست. به یادگار، هر گلی که دور از خاری باشد، نشاندهندهی تجربهها و چالشهایی است که از آنها گذشتهایم.
هوش مصنوعی: من به دیانت و صداقت درویشوار زندگی میکنم و نشانههایی از سادگی و بیپیرایهگی بر وجودم باقی مانده است، مانند اینکه یک سکه بهشکل و ویژگیاش معروف است.
هوش مصنوعی: افراد دنیای امروز انتظار دارند که دیگران به آنها کمک کنند، در حالی که خودشان در حال بهرهبرداری از دیگران هستند. در واقع، کسانی که نمیتوانند به خودکیفی و توانمندی برسند، چگونه میخواهند به دیگران امید داشته باشند که آنها را یاری کنند؟
هوش مصنوعی: اگر غمی از دل کلیم (موسی) رفته باشد، غم دیگری به شدت بیشتر به دل او میآید. همچنین اگر خار یا سوزنی از جایی بیرون بیفتد، باز هم در جایی دیگر به جا میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی بینم کسی از آشنارویان به جا مانده
در این غربت همین آیینهٔ زانو به ما مانده
جدا از نعمت دیدار آن شیرین دهان، چشمم
تهی چون کاسهٔ دریوزه در دست گدا مانده
به حسرت تا کشید از سینه ام صیاد پیکان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.