هر دم مشو سوار به عزم شکار من
آتش مزن بخانه زین شهسوار من
کوتاه گشت از همه جا رشته امید
از بسکه روزگار گره زد بکار من
پژمرده گشت گلشن عیشم چنانکه نیست
یک گل درو که خنده زند بر بهار من
شد سینه چاک و سوزن مژگان تو دمی
چون رشته سرشک نیاید بکار من
صحرا کنون خوشست که از فیض گریه ام
روییده سبزه چون مژه آبدار من
زنگار گیرد آینه گر در بغل نهم
از بس مکدرست دل پر غبار من
آئینه ایست جام و تو حیران خویشتن
ساغر از آن ز کف ننهی میگسار من
خم گرچه سالها به فلاطون نشسته است
دور از لبت نکرد علاج خمار من
گرم است بسکه تربتم از سوز دل کلیم
شمع از دو سر گداخته شد بر مزار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق غم و ناامیدی را نشان میدهد. شاعر از دشواریها و ناکامیهای زندگی خود میگوید و به این اشاره میکند که امیدش در همه جا کم رنگ شده است. او به ناپایداری شادیها اشاره میکند، و گلشن عیشش پژمرده شده است. اشعار حاکی از دلتنگی و بیتابی او نسبت به محبوبش است و درد و رنج او از فقدان عشق را به تصویر میکشد. سرانجام، او به شدت دلتنگی و حزن خود اشاره میکند که حتی در آرامگاهش هم حس میشود. در کل، این شعر نشاندهندهی غم عمیق و یأس شاعر از دنیا و عشق است.
هوش مصنوعی: هر لحظه به دنبال شکار من نباش، آتش به خانه این سوار نزن.
هوش مصنوعی: امید من از همه جا کم رنگ شده است، زیرا روزگار به اندازه کافی بر کار من سختی و مشکل ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: گلستان شادیام افسرده شده است، به طوری که در آن حتی یک گل هم نیست که بر بهار زندگیام بخندد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و تاثیر نگاه تو به درد آمده و سوزش آن همچون سوزن مژگانت است. این مشکل دردی است که در هیچ زمانی به کار من نمیآید و نمیتوانم از آن سودی ببرم.
هوش مصنوعی: اکنون بیابان زیبا و دلانگیز است زیرا به خاطر اشکهای من برکتی یافته و سبزههایی مانند مژههای همیشه مرطوب من روییده است.
هوش مصنوعی: اگر آینه را در آغوش بگیرم، غبار و کدورت دل پر از غبارم باعث میشود که آینه هم کدر و زنگزده شود.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تماشای خود در آینه است. شاعر میگوید که مانند آینهای، جام دارای زیبایی و جذابیت است و تو در تماشای خود حیران و شگفتزدهای. همچنین توصیه میکند که از ساغری که در دستانت است، دور نشوی و از میگسار که در کنارت است بهرهمند شوی. یعنی غرق در لذت و زیباییهای زندگی باش و لحظههایش را از دست ندهی.
هوش مصنوعی: هرچند سالها در کنار فلسفه و علم نشستهام، اما دوری از تو نتوانسته است درد و شیدایی من را درمان کند.
هوش مصنوعی: به خاطر سوز دل کلیم، قبر من آنقدر گرم است که شمع از دو طرف در آن ذوب شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
وز تیر ماه تیرهتر آمد بهار من؟
چون بنگری که شست بدادی به طمع شش
نوحه کنی که وای گل و وای خار من
چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش
[...]
ای خوشدل ای عزیز گرانمایه یار من
ای نیکخواه یار من و دوستدار من
رفتی و هیچ گونه نیابی ز غم قرار
با خویشتن ببردی مانا قرار من
مهجورم و به روز فراق تو جفت من
[...]
بربود روزگار تو را از کنار من
وز تن ببرد داغ فراقت قرار من
جفت دگر کسی و غمان تو جفت من
یار دگر کسی و فراق تو یار من
تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش
[...]
تا پسندی ز من سر زلف ، ای نگار من
شوریده گشت چون سر زلف تو کار من
بر عارض تو زلف تو گشتست بی قرار
زان بی قرار زلف ربودی قرار من
تو جفت دیگری شدی و درد جفت من
[...]
ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من
او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.