کسی نیم که زکس حرف سرد برگیرم
من آتشم چه عجب گر زباد در گیرم
چنان ز کوی طمع پا کشیده همت من
که عارم آید اگر پند از پدر گیرم
بغیر قطره ز میراب قسمتم نرسد
اگرچه جا بدل بحر چون گهر گیرم
ز بیخودی خبر دل زچشم او پرسم
زمیکشان خبر از حال شیشه گر گیرم
مرا ز گرم روی رهنما ز پس ماند
اگر بملک فنا رهبر از شرر گیرم
سرم بملک سلیمان فرو نمی آید
اگرچه خشت ندارم که زیر سر گیرم
نهال خوش ثمرم لیک کس ندیده برم
که سنگ حادثه نگذاشت برگ و بر گیرم
کلیم با دل دیوانه ای که در بر اوست
چو بر نیایم، چون دل زدوست برگیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق و پیچیدهای را در مورد عشق و درد درونی بیان میکند. شاعر از آتش درون خود صحبت میکند و به تعبیری میگوید که وقتی از عشق و مورد علاقهاش دور است، مانند آتش در حال سوختن است. او همت و ارادهاش را فراتر از نصیحتهای پدر میداند و به طمع دست نیافتهاش اشاره میکند. شاعر معتقد است که سرنوشتش دچار محدودیت است و حتی در دنیای وسیع هم نمیتواند چیزی فراتر از آنچه که دارد به دست آورد.
در ادامه، شاعر به احساساتش نسبت به معشوق و مشکلات ناشی از عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود تمام زحمتها و سختیها، هنوز نتوانسته تا به آرزوهایش دست یابد. او مانند درختی با میوههای خوشطعم است که کسی برای چیدن آن به سراغش نمیآید. در نهایت، شاعر به تنهایی و دیوانگی خود در عشق اشاره میکند و تأکید میکند که چطور این عشق او را به دردسرهای بیشتری دچار کرده است.
هوش مصنوعی: من هیچکس را نمیشناسم که وقتی با او صحبت میکنم، احساس سرما کنم. من آتشام؛ چه شگفتانگیز است اگر از بادی نیز تحت تأثیر قرار گیرم.
هوش مصنوعی: من آنقدر از راه طمع دور شدهام که اگر بخواهم از پدرم نصیحتی بگیرم، برایم شرمآور است.
هوش مصنوعی: اگرچه دریا در دسترس است و میتوانم مثل جواهر از آن بهرهمند شوم، اما به جز قطرهای از چشمه زندگیم به چیز دیگری نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: در حالتی که از خود بیخبریم، من از چشمان او درباره دل او سؤال میکنم و اگر از شیشهگر خبری بگیرم، از آن نیز میپرسم.
هوش مصنوعی: اگر راهنمایی با چهرهای گرم و دوستداشتنی از من دور شود، در دنیای فانی که وجود دارد، من از آتش یا خطرات آن راه را خواهم گرفت.
هوش مصنوعی: اگرچه من چیزی برای تکیهگاه ندارم، اما هرگز زیر بار سلطنت سلیمان نمیروم و در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
هوش مصنوعی: من درختی هستم که میوههای خوبی میدهم، اما کسی به من توجه نکرده است؛ چون حوادث تلخ اجازه ندادند که برگ و بار مناسب داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به معشوق نزدیک شوم و او را در آغوش بگیرم، دلم را از عشق او جدا میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم
چو شعله دم به دم از سوز سینه درگیرم
به کوی زخم فروشان روم به سنه چاک
هزار زخم در آغوش یک جگر گیرم
بیا شکفته و شیرین که گر مرا باشد
[...]
شبی که تنگ لبت را چو جان ببر گیرم
چو جان نه بلکه زجان نیز تنگ تر گیرم
ز فرق سر زنمت بوسه تا بحقه ناف
هزار بار و دگر باره اش ز سر گیرم
چه جام جان بلب آرم تهی کنم قالب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.