خوش آن غیرت که بیخود جانب دلدار میرفتم
دمی کز خویش میرفتم به کوی یار میرفتم
خوش آن خلوتسرا کز اتحاد حسن و عشق آنجا
تو از می مست میگشتی و من از کار میرفتم
وداع با به راه او پر و بالست سالک را
ز خود در پیش میبودم چو بیرفتار میرفتم
کنون گر گلستان در دامنم باشد نمیبینم
گذشت آن کز پی یک گل به صد گلزار میرفتم
به عزلت عادتی دارم که گر از گوشه خلوت
به گلزارم کسی بردی به پای دار میرفتم
نشانش را ز خود چون یافتم در جستجوی او
به گرد خویشتن گردیده چون پرگار میرفتم
دگر تقریب رفتن چون به بزم او نمیدیدم
برای پرسش آن نرگس بیمار میرفتم
کلیم از یاد کس رفتن اگر در دست من بودی
چون برق از خاطر این چرخ کجرفتار میرفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق صحبت میکند. او به حالاتی اشاره دارد که در آن، بدون توجه به خود و دنیای اطراف، فقط به سمت معشوق میرفته است. او از خوشیهایی یاد میکند که در خلوتی که میان عشق و زیبایی وجود داشته، احساس میکرده و در حال مستی یا کار، به یاد محبوبش بوده است. همچنین، شاعر به احساس تنهایی و عزلت اشاره میکند و میگوید که گرچه ممکن است گلستانی در دامنش باشد، اما توجهی به آن ندارد و فقط به فکر معشوقش است. او به جستجوی محبوبش پرداخته و در این راه، از هر چیز دیگری غافل شده است. در نهایت، شاعر حسرت میخورد که دوست داشته اگر کسی بود تا او را از یاد معشوقش دور کند، زیرا همچنان دلش در پی اوست.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که بیاختیار به سمت محبوبش میرود، حتی اگر لحظهای از خود بیخود شود و از خود دور شود، باز هم به کوی معشوق میرود.
هوش مصنوعی: جای خوشی است که در آن، زیبایی و عشق در کنار هم وجود دارند. در آنجا تو از شراب مست میشدی و من مشغول کارهای خود بودم.
هوش مصنوعی: وداع با او به معنی ترک کردن راه و مسیر زندگیام است. در این حالت، من باید از خودم فاصله بگیرم و همچنان که به بیراهه میروم، در واقع به بیهدف بودن ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: الان که گلستان در آغوشم است، دیگر به یاد ندارم که روزی برای یک گل به صد گلزار میرفتم.
هوش مصنوعی: من عادت دارم که اگر حتی از تنهاییام بیرون بیایم و به باغ برویم، اگر کسی مرا به آنجا ببرد، باز هم با پای خود میروم.
هوش مصنوعی: وقتی نشانههای او را در وجود خود پیدا کردم، در جستجویش به دور خود گشتم و مانند پرگار به دور خود میچرخیدم.
هوش مصنوعی: زمانی که دیگر نمیتوانستم به میهمانی او بروم، به خاطر پرس و جو از آن نرگس بیمار به آنجا میرفتم.
هوش مصنوعی: اگر من اختیار داشتم، فراموش کردن کسی مثل کلیم برایم آسان بود و به سرعت از ذهنم میرفت، همانگونه که برق از ذهن این دنیا با ویژگیهای نادرستش ناپدید میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم اول کاش از کویت من افکار میرفتم
چو میرفتم زا جورت آخر و ناچار میرفتم
نیم مرغی که ارزم صحبت صیاد را ورنه
به پای خود به سوی دام از گلزار میرفتم
به کویت با کم از کس نیست آن مرغم که صدباره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.