از در محرومی استمداد همت کرده ایم
آرزوها را تمام از سینه رخصت کرده ایم
کیست تا مارا بدست کم تواند برگرفت
بر سر یکپای پیش خم عبادت کرده ایم
این زمان بی بوسه از ساقی نمی گیرم جا
زانکه در میخانه ها بیمزد خدمت کرده ایم
نقد جان از ساقی و رخت سرا از میفروش
در حیات خویشتن میراث قسمت کرده ایم
گر همه رخصت بود مستان که ننگ همتست
بارها این پند را در کار فطرت کرده ایم
در ره سنگ ملامت فرش چون خاک رهیم
سرگرانی را ببالین سلامت کرده ایم
خاکساری نقش ما تعلیم می گیرد ز ما
در فن خود گرچه بیقدریم شهرت کرده ایم
سخت بیقدرست شاید قسمتی پیدا کند
خون خود را وقف بر خاک مذلت کرده ایم
پیش پا دیدن نمی آید دگر از ما، چو شمع
بسکه بر سر و قد او مشق حیرت کرده ایم
بر سر جنگ است با ما بی سبب دایم کلیم
گرچه صلح کل بهفتاد و دو ملت کرده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد حسرت و تلاش برای رسیدن به آرزوها و هدفهاست. شاعر از در محرومیت استمداد میطلبد و به سختیهای زندگی و عبادت خود اشاره میکند. او میگوید که برای دریافت نعمتها باید در میخانهها تلاش کرد و از ساقی درخواست میکند. شاعر به ننگ و سرزنش دیگران نیز اشاره میکند و میگوید که در زندگی خود به رغم دشواریها، میراثی از خود به جا گذاشته است. او بر این باور است که باید همت کرد و با وجود ملامتها، به تلاش ادامه داد. در پایان، شاعر به جنگ و صلح اشاره میکند و بیان میکند که با وجود تنشها، صلح با تمامی ملتها را آرزو دارد.
هوش مصنوعی: از در محرومیت کمک خواستهایم و برای تحقق آرزوهایمان، همه احساسات و خواستهها را از دل بیرون کردهایم.
هوش مصنوعی: کسی هست که بتواند ما را با دست خود از زمین بردارد؟ ما به خاطر عبادت، سر خود را به یک پا خم کردهایم.
هوش مصنوعی: من این بار بدون بوسه از ساقی چیزی نمیخواهم، چرا که در میخانهها برای خدمت منتظر بودهایم.
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود، به طوری که بر ما مقدر شده، سهم خود را از ساقی و رختفروشی میگیریم.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز برای مستان آزاد باشد، دیگر ننگی در کار نخواهد بود. بارها این نکته را در مسیر آفرینش و فطرت انسانی به یاد آوردهایم.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، ملامت و سرزنشها مانند غبار بر زیر پای ما قرار دارد و ما به شادی و خوشحالی میپردازیم، در حالی که به سلامتی خود اهمیت میدهیم.
هوش مصنوعی: خاکساری که از ما به جا میماند، به دیگران میآموزد. هرچند که ما در کار خود از نظر ارزش به اندازه کافی شناخته شده نیستیم، اما نام و شهرتی به دست آوردهایم.
هوش مصنوعی: شاید ارزش چندانی نداشته باشد، اما ممکن است بخشی از خون خود را به خاطر ذلت و خفتی که به آن دچار شدهایم، نذر خاک کنیم.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانیم چیزهای اطراف خود را بیاهمیت ببینیم، زیرا ما آنقدر تحت تأثیر زیبایی او هستیم که مثل شمعی در برابرش سرشار از حیرت شدهایم.
هوش مصنوعی: ما همیشه درگیر جنگ و نزاع هستیم، در حالی که کلیم (سخنران و شاعر) به ما نشان میدهد که صلح با تمام ملتها امکانپذیر است؛ اما با این حال، ما همچنان در خصومت به سر میبریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.