عمریستکه یک مستی سرشار ندیدم
در پای خم افتادن دستار ندیدم
بر دولت وصلی که فلک رشک نیارد
جز صحبت آئینه و زنگار ندیدم
در ظلمت بخت سیه خویش نماندم
چون آب خضر روی خریدار ندیدم
افسوس که چون نخل گرانبار درین باغ
دستی ز رفیقان بته بار ندیدم
چون رشته گلدسته بگرد همه خوبان
گردیدم و یک یار وفادار ندیدم
بادا سر آئینه زانو بسلامت
روئی مگر از آینه رخسار ندیدم
همچون هدفم بخت نوازش زکسی نیست
هر جا که شدم غیر دل آزار ندیدم
تا از مدد ناخن تدبیر گذشتم
در راه طلب عقده دشوار ندیدم
با آنکه کسی چیزی دربار ندارد
در قافله یک مرد سبکبار ندیدم
در کوی توکل که بحق پشت امید است
کاهی که دهد تکیه بدیوار ندیدم
با اهل طرب نیز کلیم ارچه نشستم
از خنده بجز نام چو سوفار ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم
یک گل که از آن زحمت صدخار ندیدم
از کوی تو یکره نگذشتم که بهرگام
بر خاک ره افتاده بسیار ندیدم
این با که توان گفت که در کوی محبت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.