گنجور

 
کلیم

بسکه می پیچد صدای ناله دل در برم

استخوان سینه موسیقار شد در پیکرم

طالع بدبین، کز آب و آتشم بیقدرتر

گرچه آتش می توان گشتن زآب گوهرم

حکم سودا بر سرم جاری تر است از سیل اشک

گر بفرقم خاک بیزد ور زند گل بر سرم

خاک اصل طینتم گوئی ز گرد لشکر است

از رفیقان جمله در راه طلب واپس ترم

بسته ام چشم امید از مهربانیهای خلق

دل نهاد زخم بی مرهم بسان مجمرم

فطرت پستم ندارد بال پرواز بلند

منکه مور ناتوان باشم چه باشد شهپرم

خاطر آزرده ای دارم که در سیر بهشت

از گریبان چون جرس بیرون نمی آید سرم

برگ من بی برگی است و بار بار خاطرست

باد یارب روزی برق بلا برگ و برم

می کنم گاهی اگر سامان بزم می کلیم

سنگ پر بیرون کند از اشتیاق ساغرم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

معدن شادیست این معدن جود و کرم

قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم

قطران تبریزی

مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم

گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم

من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم

گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم

هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم

[...]

عین‌القضات همدانی

ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم

قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم

انوری

گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی

ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی

خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی

[...]

خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه