بسکه می پیچد صدای ناله دل در برم
استخوان سینه موسیقار شد در پیکرم
طالع بدبین، کز آب و آتشم بیقدرتر
گرچه آتش می توان گشتن زآب گوهرم
حکم سودا بر سرم جاری تر است از سیل اشک
گر بفرقم خاک بیزد ور زند گل بر سرم
خاک اصل طینتم گوئی ز گرد لشکر است
از رفیقان جمله در راه طلب واپس ترم
بسته ام چشم امید از مهربانیهای خلق
دل نهاد زخم بی مرهم بسان مجمرم
فطرت پستم ندارد بال پرواز بلند
منکه مور ناتوان باشم چه باشد شهپرم
خاطر آزرده ای دارم که در سیر بهشت
از گریبان چون جرس بیرون نمی آید سرم
برگ من بی برگی است و بار بار خاطرست
باد یارب روزی برق بلا برگ و برم
می کنم گاهی اگر سامان بزم می کلیم
سنگ پر بیرون کند از اشتیاق ساغرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و نالههای درون خود میگوید و حس ناامیدی و شکست را توصیف میکند. او احساس میکند که درباره زندگیاش طالع بدی دارد و در چالشهای بین آب و آتش، خود را بیارزش میبیند. شاعر از رفیقان دور شده و امیدش را به مهربانی دیگران بسته است. او خود را همچون موری ضعیف میداند که نمیتواند پرواز کند و تحمل عذابهای روحی را ندارد. در پایان، از اشتیاق و تمایل به خوشیهای زندگی، اذعان دارد که گاهی سعی میکند خود را سر حال آورد، اما سختیها او را از ادامه تلاش بازمیدارد.
هوش مصنوعی: صدای نالههای دل آنچنان در من پیچیده که استخوانهای سینهام به موسیقی تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: سرنوشت بد من، حتی از آب و آتش هم بیارزشتر است. با این حال، میتوانم با وجود این سرنوشت، همچنان با ارزش و مانند گوهری باقی بمانم.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بر من چیره شده، بیشتر از طغیانی است که اشکهایم میریزند. اگر از زمین جدا شوم، سر به خاک میگذارم و اگر گلی بر سرم بگذارد، باز هم در غم عمیق خود غوطهورم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که منشا وجود من از خاکی است که به گمان میآید از غبار لشکر دوستانم باشد. من در مسیر جستوجو، پسرفتهتر از همه آنها هستم.
هوش مصنوعی: امیدم را از محبتهای دیگران قطع کردهام و در دل خود زخمهایی دارم که هیچ درمانی برایشان نیست، مثل یک آتشگاه که همیشه درونش شعلهور است.
هوش مصنوعی: ذات من به گونهای نیست که محدود به ارتفاعات پایین باشد. من که مانند یک موریانه ضعیف نیستم، پس چرا باید به پرواز در آسمانها فکر نکنم؟
هوش مصنوعی: دردی در دل دارم که مانند صدای زنگ، از دور بهشت به گوش میرسد، اما هیچوقت نمیتواند به من نزدیک شود و از من جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: برگ من حسی از بیحالی و خستگی دارد و بار سنگین خاطرات به مانند بادی آزاردهنده بر دوش من سنگینی میکند. ای خدا، کاش روزی برسد که از این سختیها و مشکلات رهایی یابم و دوباره به حالت طبیعی و شاداب برگردم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، وقتی به جمع دوستان میپیوندم و جشن میگیرم، اشتیاق زیادی برای نوشیدن دارم، به طوری که در این لحظه، سنگی که داخل ساغر است را هم به بیرون پرتاب میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.