فرصتی کو که دوای دل رنجور کنیم
پنبه شیشه می مرهم ناسور کنیم
طمع خام نشد ز آتش حرمان پخته
گر بدوزخ برویم آرزوی حور کنیم
خدمت بزم شراب تو زما می آید
می توانیم که از گریه گزک شور کنیم
از پی کینه ما تیغ به بندد بمیان
ما اگر دست هوس در کمر مور کنیم
زندگی بسکه زبیداد فلک تلخ شده است
خسته به شه را پرسش رنجور کنیم
پرده هرچند فزون جلوه افشا خوشتر
فهم این نکته ز راز دل طنبور کنیم
چاره زاریست بر دلبر مغرور کلیم
نتوانیم چو رامش بزر و زور کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شخص شاعر میپردازد. او از رنج و درد دل خود صحبت میکند و بهدنبال فرصتی است تا این درد را تسکین دهد. شاعر با اشاره به آرزوها و آرزوی وصال، به سختیهای زندگی و نارضایتی از وضعیت موجود اشاره میکند. در عین حال، او به زیباییهای لحظات زندگی از جمله بزم شراب و شور و شوق مینگرد. همچنین، شاعر به کینه و دشمنیهایی که در جامعه وجود دارد، اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که زندگی تحت فشار و ظلم زمان، بسیار تلخ شده است. او تلاش میکند تا معنی و رازهای دل خود را درک کند و در جستجوی راهی برای تسکین دردهایش است.
هوش مصنوعی: آیا فرصتی هست که درد دل آسیبدیدهام را آرام کنیم و زخمهای عمیق را درمان کنیم؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به چیزی که هرگز به آن نخواهیم رسید، دل ببندیم و از آتش عذاب در آمیختگی آن بترسیم، بهتر است به جایی برویم که آرزوهای دور و دراز داریم، چرا که این آرزوها فقط در تخیل ما میمانند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به محفل شراب و مینوشی اشاره دارد. او میگوید که در این مکان پرشور و لذت، حزن و اندوه را کنار میگذاریم و به جای گریه و غم، به شادی و تماشای زیباییها میپردازیم. در واقع، فضای محفل شراب باعث میشود که از دردها و غمها دور شویم و طعم خوشی را بچشیم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه ما، او شمشیر را به میان ما بکشد، ما هم با اشتیاق و هوس، آماده مبارزه خواهیم شد.
هوش مصنوعی: زندگی به خاطر ظلم و ستمی که از آسمان میبینیم، آنقدر تلخ و ناگوار شده که به دستوردهندهاش خواهیم گفت که حال ما چطور است.
هوش مصنوعی: هرچند که پردهها و پوششها زیاد باشد و زیباییها نمایانتر شوند، اما فهمیدن این نکته از دل، به مراتب شیرینتر است تا اینکه بخواهیم راز دل را با صدا و نوا بیان کنیم.
هوش مصنوعی: برای عشق بزرگ و مغرور، هیچ راهی برای درد و زاری وجود ندارد، زیرا نمیتوانیم او را به راحتی تسلیم کنیم یا به زور به خواستههایمان برسانیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم
نفسی در نظر خود نمکان شور کنیم
هله خیزید که تا مست و خوشی دست زنیم
وین خیال غم و غم را همه در گور کنیم
وهم رنجور همی دارد ره جویان را
[...]
چه قدر سرخوشی از باده انگور کنیم
به که پیمانه خود از سر منصور کنیم
ما که از پرتو مهتاب نظر می بازیم
به چه طاقت هوس انجمن طور کنیم
ما چو نرگس به تن خویش نظر باخته ایم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.