دست و دل تنگ و جهان تنگ خدایا چکنم
من و یک حوصله تنگ باینها چکنم
سنگ بر سینه زنم شیشه دل می شکند
نزنم شوق چنین کرده تقاضا چکنم
در ره عشق اگر بار علایق همه را
بفکنم، با گهر آبله پا چکنم
ماتم بال و پر ریخته ام بس باشد
خویش را تنگ دل از دیدن صحرا چکنم
درد بیدردی چون باز دوا می طلبد
دردهای کهن خویش مداوا چکنم
منکه چون گرد بهر جا که نشینم خوارم
جنگ با صدرنشینان بسر جا چکنم
گله از چرخ بود تیر فکندن به سپهر
چون بجائی نرسد شکوه بیجا چکنم
خار بی گل شده هر جا گل بی خاری بود
گر نبندم ز جهان چشم تماشا چکنم
کنج تنهائیم از گور درش بسته ترست
عزلتم گر ندهد شهرت عنقا چکنم
سر و برگ جدلم نیست چو با خلق کلیم
نکنم گر ببد و نیک مدارا چکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات و نگرانیهای شاعر درباره زندگی، عشق و تنهایی میپردازد. شاعر در حالتی از یأس و ناامیدی قرار دارد و احساس میکند که دنیا به او تنگ آمده است. او به تضاد میان خواستههای قلبی و واقعیتهای زندگی اشاره میکند و از درد و رنجهایی که تجربه کرده، گلایه دارد. احساس تنهایی و بیپناهی او نمایان است و میخواهد از دردهای کهنه رهایی یابد، اما در عین حال نگران تأثیرات منفی آن بر خودش و دیگران است. در نهایت، شاعر به خود میگوید که باید به شرایط موجود عادت کند و از خود سؤال میکند که چه باید بکند.
هوش مصنوعی: دست و دل من تنگ است و دنیا هم بر من تنگی میکند. خدایا، من چه باید بکنم؟ این همه فشار و تنگنا را چگونه تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ممکن است ضربهای به دل من وارد شود، احساساتم را به خاطر علاقهای که دارم به چالش میکشم و در خودم نگه میدارم.
هوش مصنوعی: اگر در راه عشق مجبور شوم تمام وابستگیها و علایق را کنار بگذارم، حتی با پای پر از زخم و رنج این کار را انجام میدهم.
هوش مصنوعی: من دیگر از بابت از دست دادن آزادی و پرواز نغماتی سر نمیزنم. حسرت و غم دلم را گرفته و از دیدن وسعت صحرا احساس تنگی میکنم.
هوش مصنوعی: کسی که خود را بیدرد میداند، همچنان به درمانی نیاز دارد و باید به دنبال درمان دردهای قدیمی خود باشد. حالا من باید چه کار کنم؟
هوش مصنوعی: من که مثل گرد در هر مکانی که بروم نادیده و خوار میشوم، چگونه میتوانم با کسانی که در جایگاه بالاتری هستند، به مبارزه بپردازم؟
هوش مصنوعی: من از سرنوشت و چرخ روزگار گلهمندم که تیرهای آرزوهایم به آسمان پرتاب میشود، اما به هدفی نمیرسد. در این وضعیت، نمیتوانم بیهوده شکایت کنم.
هوش مصنوعی: هر جا که گل وجود دارد، خار هم باید باشد و اگر جایی گل بدون خار پیدا شود، نشان میدهد که آنجا چیزی طبیعی و واقعی نیست. اگر نتوانم بر این دنیا چشم بپوشم، واقعاً چه کاری باید انجام دهم؟
هوش مصنوعی: تنهایی من چنان عمیق و دردناک است که حتی از بسته بودن در قبر نیز سختتر به نظر میرسد. اگر دوری و عزلت من مانع از رسیدن به شهرت و معروفیت شود، چه باید کنم؟
هوش مصنوعی: من نسبت به ظواهر و زیباییهای ظاهری چیز زیادی ندارم، زیرا اگر با مردم خوب رفتار نکنم و نسبت به آنها محبت نداشته باشم، چه فرقی میکند که در زندگی چه خوب یا بد با آنها برخورد کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.