وصلت غبار غم ز دل ما نمیبرد
می صیقل است و زنگ ز مینا نمیبرد
سرگشتگی به چرخ مرا تا نیاورد
نک گردباد راه به صحرا نمیبرد
آخر ز دست شوخی طفلان گریختیم
جایی که اشک پی به سر ما نمیبرد
شهرت بهر چه یار شد آفت به او رسید
رشکی دلم به عزلت عنقا نمیبرد
زین سان که از وطن همه طبعی رمیده است
صورت عجب که رخت ز دیبا نمیبرد
ایمن نمیشود ز شبیخون گریهام
سیلاب تا پناه به دریا نمیبرد
بهر عصای راه عدم ناتوان عشق
جز آرزوی آن قد و بالا نمیبرد
مکتوب را زدرد دل از بس گران کنم
گر سیل نامهبر شود آن را نمیبرد
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمیبرد
هرگز کلیم آرزوی کام هم نکرد
ناموس فقر را ز تمنا نمیبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.