شعله آتش حسن تو چو بالا گیرد
فلک انگشت بدندان ثریا گیرد
کاهش عشق ز بس جسم نزارم بگداخت
رنگ در چهره من پرده بسیما گیرد
خلوت وصل ترا محرم محروم دلست
چند از بزم تو برون رود و جا گیرد
خود اگر گوشه نشین نام جهانگیر خوشست
طرز باید که کسی یاد ز عنقا گیرد
بوی می مرهم ناسور بود کاش کسی
پنبه داغ مرا از سر مینا گیرد
اشک تا هست بخوناب جگر پروردست
دل مرغان قفس زود ز صحرا گیرد
بسکه پست است بمعراج تو گوئی رفته
بخت من آبله ای گر بته پا گیرد
با چنین طالع وارون چه توان کرد
زهر تا چند کس از دست مسیحا گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و بیان میکند که چهرهاش تحت تأثیر عشق دگرگون شده است. او از حسرت و جدایی صحبت میکند و اینکه چطور دل شخص در خلوت وصل این عشق محرم میشود، در حالی که دیگران در جشن و بزم، دور از او فرام قرار میگیرند. شاعر در مورد سختیهای زندگی و بدبختیهایی که برایش پیش آمده، تأمل میکند و از سرنوشتهای ماجراهای عاشقانه و ناتوانی در تغییر آنها سخن میگوید. در نهایت، او به دردهای روحی و تنهایی خود اشاره میکند و از آرزوی فرار از این وضع میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو به اوج برسد، آسمان هم به نشانه حسرت، به دندان خود خواهد گزید.
هوش مصنوعی: عشق من به خاطر وضعیت بد جسمانیام کم شده و رنگ چهرهام به خاطر این حال و روز، تحت تاثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: کنار تو بودن، دلی که محروم است از عشق، در خلوت خود درگیر است. چندان که از مهمانی تو دور شود و جاگیر شود که دوباره نتواند به آنجا برگردد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به گوشهنشینی و زندگی آرام راضی باشد، این شرایط برای او مطلوب است، اما باید به یاد داشته باشد که دیگران هم به روشهای خاصی به زندگی خود ادامه میدهند و میتوانند از وجود چیزهای ارزشمند و معانی عمیق الهام بگیرند.
هوش مصنوعی: بوی شراب دارویی است برای زخمهای عمیق من، کاش کسی درد و رنج مرا از سر معشوق بگیرد و تسکین دهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اشک وجود دارد، خوناب جگر باعث پرورده شدن دل میشود. پرندگان قفس، زودتر از صحرا پر میگیرند.
هوش مصنوعی: به قدری سرنوشت من به پایینترین سطح رسیده که گویی شانس من هم به شکل یک آفت دچار شده و تنها در صورتی میتواند پیشرفت کند که به چیزی بیارزش مانند آبی بر روی پا دست بزند.
هوش مصنوعی: با چنین سرنوشت بدی چه کار میتوان کرد؟ تا چه زمانی میتوان زهر را تحمل کرد وقتی که تنها مسیحا میتواند کمک کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در هر آن سر که هوا و هوست جا گیرد
نیست ممکن که هوای دگری پا گیرد
حال شوریدگی ام زلف تو می داند و از آنک
که سراپای وجودش همه سودا گیرد
ناصحا، تن زن و بسیار مدم، کاین دم تو
[...]
شعله شوق اگر در دل خارا گیرد
کعبه چون محمل لیلی ره صحرا گیرد
یوسف این گرمی بازار ندیده است به خواب
مهر در کوی تو شب جای تماشا گیرد
ذره چون پرتو خورشید دلیلی دارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.