بت پیمان شکم دم از وفا زد
اثر نقشی بر آب گریه ها زد
خوشا آسایش دردی که ما را
چنان گیرد که نتوان دست و پا زد
ز درد رشک همکاران کبابیم
بمجلس اشک شمع آتش بما زد
ز بخت تیره روز هر که شب شد
بجای شمع آتش در سرا زد
چرا آب بقا نبود سیه روز
که راه راحت آباد فنا زد
قمار پاکبازی خوش نشین شد
دوشش فقرم ز نقش بوریا زد
شکر خند گل ساغر صدا داشت
حریفان صبوحی را صلا زد
خدنگ آه چون تیر هوائیست
کزو نتوان شکار مدعا زد
سموم عشق رخت هستیم سوخت
در آن وادی که مجنون را هوا زد
کلیم از مطلب نایاب بگذشت
به دست آورده را هم پشت پا زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال انسانی میپردازد که در میان درد و رنجهای زندگی گرفتار شده است. شاعر از پیمان شکنی و وفای دروغین سخن میگوید و با تاسف به آثار درد و اندوهی که بر زندگیاش نشسته اشاره میکند. او به سختیهای شبهایی که در آن به جای روشنایی امید، تاریکی و ناامیدی حاکم است، اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه دردی که باید آسایشبخش باشد، بر او غلبه کرده است. همچنین، شاعر از حسرت و رشک نسبت به دیگران و نیز از مشکلات روزمرهای که او را عذاب میدهد، میگوید. در نهایت به چالشهای عشق و علاقه اشاره کرده و بیان میکند که چگونه احساسات عمیق عاشقانه میتواند انسان را در آتش درد بسوزاند. شعر به زیبایی پیچیدگیهای عشق و زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بت عهد و پیمان را نقض کرد و به وفای خود سخن گفت. ولی در حقیقت، فقط تاثیر اشکها و غمها را بر روی آب نشان داد و هیچ چیز پایدار نبود.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در آرامش و راحتی زندگی میکند و درد و رنجی که دارد، آنقدر شدید است که نمیتواند حتی حرکتی کند.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت همکاران، ما در عذاب هستیم و در مجلس، اشک مثل شمع بر ما میبارد.
هوش مصنوعی: در نتیجه بداقبالی، هر کسی که به شب رسید، به جای اینکه شمع روشن کند، آتش به خانهاش آورد.
هوش مصنوعی: چرا آبی برای زندگی و ادامه حیات وجود نداشت، هنگامی که راه آسان و راحت به ویرانی و نابودی فراهم شد؟
هوش مصنوعی: شخصی که در بازی قمار میخواهد برنده باشد، حالا در کنار من نشسته و من در فقر و تنگدستی نیز غرق شدهام.
هوش مصنوعی: گل شکرین لبش مانند جامی بود که صدای دلنوازی داشت و مستی را به دوستانش اعلام کرد.
هوش مصنوعی: خود را به یاد بیاور که درد و اندوه مانند تیری بیهدف است که نمیتوان با آن به آرزوهای خود دست یافت.
هوش مصنوعی: عشق همچون هوای سمی است که باعث سوختن جانم شده، در همان سرزمین که مجنون به دیوانگی عاشق شد.
هوش مصنوعی: کلیم به موضوعی نایاب و ارزشمند رسید، اما به آسانی از کنار آن گذشت و حتی به آن چه به دست آورده بود نیز بیاعتنایی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازیشان هرکه را او بِه نوازد
ز بخت خویش آن کس بیش نازد
روا باشد که از خوبی بنازد
که دل جز با هوای او نسازد
بروی او بت چین سر فرازد
اگر زی او بیازد دل ببازد
اگر مهرش چو آتش در گدازد
[...]
که داند هر که آن جا اسب تازد
که حوری را چنان دوزخ نسازد
هوای گل چو نیرنگ بلا زد
دلش چون ذرّهیی دم در هوا زد
بران شد کان طرب را کار سازد
علم بر پشت پیلان بر فرازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.