تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد
عکس در آئینه بیصورت دمی مسکن نکرد
پاک طینت با گرانان سازگاری می کند
آب آهنگ جدائی هرگز از آهن نکرد
مفلسان را کس نمی خواهد، زمینا کن قیاس
تا تهی شد دیگرش کس دست در گردن نکرد
توده خاکستر دلها بگردون تا نرفت
روزگار آئینه خورشید را روشن نکرد
بسکه بی آرامیم در عشق او تأثیر داشت
کینه ام یک لحظه جا در خاطر دشمن نکرد
سبزه گل را که بینی آتش و خاکسترست
چشم یک بین امتیاز گلشن از گلخن نکرد
در گلستان هم دل خرم نباید داشتن
غنچه تا نشکفت کس بیرونش از گلشن نکرد
بس که با تاریکی شبها کلیم الفت گرفت
خانه روشن از چراغ وادی ایمن نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس تنهایی و جدایی اشاره دارد و بیان میکند که شاعر پس از رفتن محبوبش دیگر هیچ لذتی از زندگی نمیبرد. او با تصاویر و تمثیلهای مختلف مانند آینه، خاکستر و گل، به شدت احساس درد و غم خود را ابراز میکند. شاعر نشان میدهد که عشق او تأثیر عمیقی بر زندگیاش گذاشته و هیچ چیز نمیتواند جای خالی محبوب را پر کند. همچنین، به تضاد بین زیبایی و تلخی زندگی اشاره میکند و میگوید که حتی در گلستان هم نمیتوان دل خوش کرد تا زمانی که عشق و امیدی در کار نباشد.
هوش مصنوعی: تا تو رفتی، دیگر جانم هیچ ارتباطی با جسم من نداشته است. تصویر در آینه هم بدون حالت و صورت، لحظهای هم جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: انسانهای با نیت پاک و درست، به خوبی با افراد با شخصیت بالا و با ارزش کنار میآیند. اما این نکته نیز وجود دارد که جدایی برای آنها مانند آهنی است که هرگز نمیتواند به آب بپیوندد.
هوش مصنوعی: فقیران هیچ کس را نمیخواهند و هیچکس به آنها توجه نمیکند. این نشان میدهد که وقتی کسی در موقعیتی قرار گیرد که همهچیز را از دست داده، دیگران نیز تمایلی به نزدیک شدن به او ندارند.
هوش مصنوعی: تودههای خاکستر دلها را به دور پرتاب کن تا زمانی که روزگار، آینهی خورشید را روشن نکرده، از بین نرود.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او، آنقدر درگیر و بیقرار شدم که هیچ کینهای نتوانست حتی یک لحظه در خاطرم برای دشمن باقی بماند.
هوش مصنوعی: وقتی سبزه و گل را میبینی، متوجه میشوی که آتش و خاکستر در پس آن وجود دارد. اما کسی که بینش درستی ندارد، نمیتواند تفاوت باغ و آتشگاه را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: در باغ گل، نباید به دل خوش بود، چون غنچهای که هنوز شکفته نشده، هیچ کس نمیتواند از باغ بیرونش بیاورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کلیم (موسى) به خاطر تنهایی و تاریکی شبها، به آتش مشتاق شد و این آتش باعث شد که او در وادی ایمن بتواند خانهای روشن داشته باشد. در واقع، او با پیوندی که با تاریکیها برقرار کرد، به نوری رسید که او را از ناامیدی برهاند و به حقایق و روشنایی هدایتش کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست از احسان که خورشید کرم با من نکرد
هرچه از احسان تو نامش دانی او، احسن نکرد
از نشیب چاه آزم بر سپهر ماه برد
رستم توران گشای این لطف، با بیژن نکرد
آفرین باد، آفرین، بر خسرو مغرب که خصم
[...]
گفتمش صد بار و ترک صحبت دشمن نکرد
طفل بازیگوش من گوشی گوشی به حرف من نکرد
ذوق پیراهن دریدن را به کام دل ندید
هر که را چاک گریبان رخنه در دامن نکرد
عاشقان را تیرهبختی سایة بال هماست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.