دل زغمخواران جز آئین جفاکاری ندید
همچو گوش کو زکس در دهر همواری ندید
آبروی اعتبارم دور شد از دوستان
رشته کز گوهر جدا افتاد این خواری ندید
چون شرر زائیدن و مردم بیکدم می شود
هر که خود را بسته قید گرانباری ندید
با وجود آنکه چون ناسور دارد دشمنی
زخم ما یکبار از مرهم سپرداری ندید
در دیار عشق کانجا جغد را فر هماست
بدشگونست آن سری کز سیل معماری ندید
گر جفا بس کرد دوران مهربان ما نشد
بیش ازین در خویش سامان دلازاری ندید
غیر ازین کان دلبر بیمهر را جان سخت کرد
حاصل دیگر کلیم از ناله و زاری ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و دغدغههای عاطفی شاعر میپردازد. شاعر از تجربههای تلخ خود با دوستان و دلبرانی که به او جفا کردهاند سخن میگوید. او احساس میکند که محبت و دوستی در اطرافش وجود ندارد و هر که در دام دوستیها وارد شده، به درد و رنج دچار شده است. شاعر ابراز میکند که زخمهای عاطفی او همچنان پابرجاست و هیچ امیدی به بهبودی ندارد. در نهایت، او با اشاره به دیار عشق و عدم وجود خوشبختی، به وضعیت ناگوار خود و بیوفایی معشوق قدیمی اشاره میکند و به سرانجامی تلخ از ناامیدی و دلزدگی میرسد.
هوش مصنوعی: دل از کسانی که در عشق خود بیرحمی کردهاند، جز رفتار بیعدالتی چیزی ندیده است، مانند گوشهایی که از کسی در این جهان آرامش نشنیدهاند.
هوش مصنوعی: اعتبار و آبرویم در نزد دوستان کم شد و به اندازهای دچار بیاحترامی شدم که مانند جواهری که از رشتهاش جدا شده باشد، احساس حقارت میکنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند شعلهای که زاده میشود، هر کسی که خود را تحت فشار و بار سنگینی نبیند، به ناگهان دچار تحول و تغییر میشود. افراد اگر در قید و بند مشکلات نباشند، به راحتی میتوانند به دگرگونی و پیشرفت برسند.
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه دشمنی ما مانند زخم عمیق و دردناکی است، ولی هرگز نتوانستیم یک بار هم دارویی برای کاهش این درد پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، جغد که نشانه بدی است، زندگی نمیکند. سرتاسر عشق و زیبایی است و هر کسی که به این دیار پا بگذارد، نمیتواند از نیکبختی و شکوه آن بیخبر باشد.
هوش مصنوعی: اگر درد و رنج به اندازه کافی به ما برسد، دیگر دورانی از محبت و مهربانی نخواهد بود و نمیتوانیم بیشتر از این در دل خود آرامش بیابیم.
هوش مصنوعی: غیر از این که آن معشوق بیرحم، دل را سخت و بیاحساس کرده است، کلیم (موسا) از ناله و زاری خود هیچ نتیجهای نگرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز ای گل از تو بلبل شیوه یاری ندید
مدعی جز عزت و عاشق بجز خواری ندید
عندلیب ما که عمری همقفس با زاغ بود
از رهائی دید ذوقی کز گرفتاری ندید
غیر من کز کف دلم افکند و کم کردش که داد
[...]
کس به دور نرگس مست تو هشیاری ندید
آسمان جز فتنهٔ چشم تو بیداری ندید
او چه داند حال ظلمت دیدگان عشق را
در جهان غیر از نگاه خود ستمکاری ندید
تا به لب آمد غم دل از برای غمخوری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.