چیست از احسان که خورشید کرم با من نکرد
هرچه از احسان تو نامش دانی او، احسن نکرد
از نشیب چاه آزم بر سپهر ماه برد
رستم توران گشای این لطف، با بیژن نکرد
آفرین باد، آفرین، بر خسرو مغرب که خصم
ز آهن تیغش وطن جز در دل آهن نکرد
با زبان ناطق من کرد لطفی کافتاب
در بهاران، با زبان ابکم سوسن نکرد
ناصحم را هیچ دردی بود، کاو، مرهم نساخت
حاسدم را هیچ سوری بود، کان شیون نکرد
رایض انعام او بنشست با زین دو تنگ
از مراد من بزین در، ابلق تو سن نکرد
رنگریز لطف او، نغنوده با اشعار من
مذهب این طارم پر، شمع بی روزن نکرد
خود کم من گیر، کس دانی که ز انبای هنر
گوش در نعتت مقر، امن مستوطن نکرد
هیچ، اختر دید با بزم خودش، گردون نساخت
هیچ، گوهر دید با ذیل خودش، معدن نکرد
هیچ، سنگی دید اصلی زاده، تا چون آفتاب
روی از پیرایه تنویر پیراهن نکرد
هیچکس را دوست خواندی تا بفرط عاطفت
دوستان راازحسد، خوش خوش براودشمن نکرد
ابکم جودش لسن شد پس چرا گوید اثیر
من که در فطرت لسن بودم وی ام السن نکرد
تا گمان ناید تو را کاین لطف ها در حق من
بهر تحصیل رضای ایزد ذوالمن نکرد
چشم دل بگشای و لطف ایزدی بر وی به بین
تا بدانی کانچه کرد از مردمی با من نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ناپسند بودن رفتار برخی انسانها و کملطفیهای آنها اشاره دارد. شاعر در آن به توصیف احسان و محبت افراد میپردازد و میگوید که حتی بزرگترین نعمتها و احسانها را نیز با وجود وعدههای نورانی و زیبا، نمیتوان واقعی و معنادار دانست. او به تشبیهاتی از قبیل خورشید، رستم و خسرو مغرب میزند و در نهایت بر این نکته تأکید میکند که آنچه در حق او انجام شده، با وجود ادعاها و لطفها، در حقیقت کملطفی و ناچیز بوده و انسانها در عمل نتوانستهاند محبت واقعی و عمیق را نشان دهند. در انتها او از خواننده میخواهد که با نگاه دل، لطف الهی را ببیند و به درک واقعی از مهربانی دست یابد.
هوش مصنوعی: زیبایی و کرم خورشید با من چه بوده که احسان تو را نمیتوان از آن بیشتر دانست؛ زیرا آنچه از لطف تو نامیده میشود، همانقدر که باید، نبوده است.
هوش مصنوعی: رستم، با شجاعت و مهارت خود، از عمق چاه آزمون عبور کرده و به عرش و آسمان همچون ماه رسیده است. او با لطف و بزرگواری خود، بیژن را یاری کرده و به دستاوردهای بزرگ دست یافته است.
هوش مصنوعی: باریکلا بر خسروی مغرب که دشمنانش را فقط با شمشیر آهنینش به زانو درآورده و به جز در دل آهنینش هیچ جای دیگری را تسخیر نکرده است.
هوش مصنوعی: با کلام گویای من، لطفی مانند آفتاب در بهار انجام شد، اما با زبان خاموش و بیصدا، هیچ گلی مانند سوسن به وجود نیامد.
هوش مصنوعی: ناصح من هیچ دردی نداشت که بخواهد درمانی کند، و حسود من نیز هیچ غم و اندوهی نداشت که شکایتی بکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که پادشاه یا حاکم (رایض انعام) بر پشت حیوانی نشسته و با زین، که به شکلی تنگ بر بدن حیوان سوار شده، به این فکر است که خواستههایش را برآورده کند. اما در این میان، حیوان نتوانسته است به خاطر فشار زین یا ناتوانی از انجام خواستههای او، به خوبی عمل کند. این بیان از یک نوع نامناسبی و ناتوانی در برآوردن خواستهها حکایت دارد.
هوش مصنوعی: محبت و kindness او مانند رنگی است که به شعرهایم زیبایی میبخشد، اما این زیبایی در تاریکی و بینوری نمیتواند شعلهور بماند.
هوش مصنوعی: کمتر به خودت بپرداز و از دیگران نپرس که چه کسی در وصف تو به نوشتن شعر پرداخته و از این کار آرامش و اطمینان پیدا نکرده است.
هوش مصنوعی: هیچکس با ستارهها و آسمانش کاری نکرد و هیچکس هم با زیباییهای خود، جواهر و گنجینهای نیافرید.
هوش مصنوعی: هیچ چیز، مانند سنگی که از آن فرزند اصلی زاده شده باشد، نمیتواند پوشش و زینت را از تن خود برطرف کند تا همچون آفتاب درخشان باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس را به خاطر محبت و عاطفهات دوست نخوان، زیرا این کار ممکن است باعث شود که بر سر حسادت دوستان، دشمنان خوشحال شوند.
هوش مصنوعی: اگر دست و دلبازیش زبان من شده، پس چرا کسی به من میگوید که جذبهام از آنِ من است، در حالی که من به طور طبیعی باید با لحن و زبان صحبت میکردم و او به من اجازه این را نداده است؟
هوش مصنوعی: این کارهای خوب و لطفهایی که در حق من شده، به خاطر جلب رضایت خداوند نیست.
هوش مصنوعی: چشم دل خود را باز کن و نعمتهای الهی را بر او بنگر، تا بفهمی که آنچه او با من کرده، از روی انسانیت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد
عکس در آئینه بیصورت دمی مسکن نکرد
پاک طینت با گرانان سازگاری می کند
آب آهنگ جدائی هرگز از آهن نکرد
مفلسان را کس نمی خواهد، زمینا کن قیاس
[...]
گفتمش صد بار و ترک صحبت دشمن نکرد
طفل بازیگوش من گوشی گوشی به حرف من نکرد
ذوق پیراهن دریدن را به کام دل ندید
هر که را چاک گریبان رخنه در دامن نکرد
عاشقان را تیرهبختی سایة بال هماست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.