عاشق آنست که چون داغ تمنا سوزد
همچو خورشید بیک داغ سراپا سوزد
شعله اش سرو شود، فاخته گردد شررش
هر که در آرزوی آن قد رعنا سوزد
خبر از گرمی این راه قدم کاه بود
سالکی را که سر از آبله ما سوزد
دل زتر دامنی نفس شود ز اهل جحیم
روش هیزم تر نیست که تنها سوزد
نتواند چو گذشت از سر یکقطره چه سود
که بلب تشنگی ما دل دریا سوزد
بسکه پست است و زبون جای تعجب نبود
کرم شب تاب اگر اخگر ما را سوزد
گاه در جامه فانوس هم آتش گیرد
عجبی نیست اگر شیشه زصهبا سوزد
هیزم گلخن حسن تو هم آن دل نشود
که مدام از غم ناکامی دنیا سوزد
کرم ایزدیش باز نسوزد در حشر
اگر امروز کلیم از غم فردا سوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق در سینه خس و خار تمنا سوزد
آرزو را به رگ و ریشه دلها سوزد
دل بیدار ازین گوشه نشینان مطلب
کاین چراغی است که در خلوت عنقا سوزد
چون سیاووش زآتش به سلامت گذرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.