کی بود سرگشتگی ها را دل از سر واکند
خویش را دیوانه یک شهر و یک صحرا کند
پا اگر فرسود شاید دستگیر تن شود
همچو نقش بوسه در یک آستان مأوا کند
سود سودای نمک ما را سوی کشمیر برد
اعتباری بخت شور آنجا مگر پیدا کند
دوستان نازک مزاج و ما بسی نازک دماغ
چون کسی اوقات صرف پاس خاطرها کند
در دلی گر ره نداریم آنهم از تقصیر ماست
کس باین سرگشتگی در خاطری چون جا کند
در قدم گلزار دارد ره نورد راه شوق
می زند بر سر اگر خاری برون از پا کند
سیل را در ره مقام از اختیار خویش نیست
مهلتی باید که سد راه را صحرا کند
گر ببزمت دیر می آید کلیم از صبر نیست
موسمی باید که کس آهنگ این دریا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس سرگشتگی و درد درونی شاعر میپردازد. شاعر به جستجوی آرامش و دست یافتن به خود واقعیاش در میان اجتماع و طبیعت اشاره دارد. او درباره دوستیها و روابط انسانی صحبت میکند و به تلاش برای درک و حفظ این روابط در شرایط سخت اشاره میکند. در نهایت، او به قدرت صبر و زمان در غلبه بر مشکلات و یافتن راهحلهای مناسب تأکید میکند، و این مفهوم را به تصویر میکشد که گاهی برای رسیدن به مقصد، لازم است که موانع و چالشها را پشت سر گذاشت.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند دل خود را از تمام آشفتگیها رها سازد و به گونهای دیوانهوار در یک شهر یا یک بیابان بگردد؟
هوش مصنوعی: اگر پاها خسته شوند، ممکن است که کمکهایی به بدن برسد، مانند نشانهای که بوسه در یک آستانه میگذارد و در آنجا جا میگیرد.
هوش مصنوعی: شوق و آرزوی ما برای عشق و دوستی، ما را به سوی کشمیر کشاند، اما بخت بد ما، نتوانست آنجا راهی برای پیداکردن خوشبختی و اعتبار پیدا کند.
هوش مصنوعی: دوستان حساس و ما هم بسیار زودرنج هستیم، مانند کسی که وقتش را صرف محترم شمردن احساسات دیگران کند.
هوش مصنوعی: اگر در قلب خود راهی نداریم، این هم به خاطر تقصیر خود ماست. کسی نمیتواند در دل خود چنین سرگشتگی را جای دهد.
هوش مصنوعی: در باغ گل، کسی که در مسیر عشق قدم میزند، اگر بر سر راهش خار یا مشکلی پیش بیاید، به خاطر شوق و محبتش، آن را تحمل کرده و به حرکت خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: سیل نمیتواند مسیر خود را انتخاب کند و برای رسیدن به مقصدش به زمانی نیاز دارد تا بتواند موانع را از پیش رو بردارد.
هوش مصنوعی: اگر در انتظار بمانی، رسیدن کلیم (موسی) به تو زمان زیادی طول خواهد کشید. صبر کافی نیست و باید زمان خاصی برای حرکت به سوی این دریا پیدا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش
گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس
[...]
ابر آذاری چمنها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
[...]
باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند
تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند
گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند
مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند
ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند
[...]
قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
میکند گردون دون با من ستم بیموجبی
عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند
هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین
[...]
هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزهاش صد فتنه در هر گوشهای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.