از غمی شکوه نکن تا غم دیگر ندهند
از لب خشک مگو تا مژه تر ندهند
خوبرویان چو نشینند در ایوان غرور
منصب آینه داری بسکندر ندهند
در دیاری که رهائی زاسیری مرگست
صید تا لایق کشتن نشود سر ندهند
خط آزادی ما از غم دوران که دهد
ساقیان باده اگر تا خط ساغر ندهند
حاجت از فقر طلب روی طلب گر داری
که زیک در دهدت آنچه ز صد در ندهند
گرچه خود گشته زن حرص و طمع می گوید
مفتی شهر که یکزن بدو شوهر ندهند
جامه عرض نکویان چو درد نتوان دوخت
زانکه پیراهن گل را برفوگر ندهند
از سخن غیر زیان نفع سخنور نبود
بصدف جوهریان قیمت گوهر ندهند
در دیاریکه بود گردش آنچشم کلیم
نسبت فتنه ببدگردی اختر ندهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اندیشههای عمیق درباره غم، محبت، و محدودیتهای زندگی میپردازد. شاعر به ما یادآوری میکند که نباید از غمها شکوه کنیم چرا که ممکن است غم دیگری مواجه شویم. او اشاره میکند که در جامعهای که آزادی و رهایی از مرگ و اسیری دشوار است، فرد باید شایستگی لازم را برای دستیابی به آزادی و خوشبختی کسب کند. همچنین، او به این نکته توجه میکند که در مواجهه با فقر و کمبود، باید همچنان امید را حفظ کنیم و به دنبال آنچه حقایق زندگی به ما میدهند، باشیم. نهایتاً، شاعر بر این باور است که زیبایی و ارزش فردی در جامعه کمتر به رسمیت شناخته میشوند و سخن گفتن درباره آنها ممکن است نتیجهای ندهد. این شعر ترکیبی از ناامیدی و آرزو برای بهتر شدن اوضاع است.
هوش مصنوعی: از بیان غم و ناراحتی خود پرهیز کن تا غم و اندوه جدیدی به تو ندهند. از لبهای خشک خود چیزی نگو تا مژههایت هم تر نشود و گریه نکنند.
هوش مصنوعی: وقتی زیبا رویان در ایوان نشستهاند، دیگر هیچکس به کسی که به خاطر مقام و قدرتش بلندمرتبه است، اعتنایی نمیکند.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که آزادی از بند مرگ دشوار است، هیچ کس تا زمانی که شایستهی پایان دادن به حیات نباشد، جانش را نادیده نمیگیرد.
هوش مصنوعی: آزادی ما از غمهای زندگی زمانی واقعی میشود که نوشندگان شراب برایمان جام برافرازند، اما اگر آنها نوشیدنی را به ما ندهند، هیچ چیزی عوض نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر به خداوند نیاز و درخواست داشته باشی، از فقر و کمبود دست نکش؛ چون ممکن است با یک در قلبی تو از او چیزی به دست آوری که از صد در دیگران به تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که او به خاطر طمع و حرص خود به چنین حالتی افتاده است، اما مفتی شهر میگوید که یک زن را نمیتوان به دو شوهر داد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی دردها و مشکلات را پشت سر بگذاری و به زیبایی نمایان کنی، نمیتوانی گلی را که در دامن برف است، مورد توجه قرار بدهی.
هوش مصنوعی: هیچ نفعی از صحبتهای دیگران برای سخنران به دست نمیآید، مانند این که به صدفهایی که گوهر درون خود دارند، قیمت نمیگذارند.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که چشمهای کلیم (حضرت موسی) آن را میبیند، به هیچوجه اجازه نمیدهند که فتنه و فساد بر سرنوشت مردم تأثیر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند
به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند
ای خوشا کشته شدن بر در خوبان که اگر
تیغ بر دست رقیبان ستمگر ندهند
در نگیرد به بتان گریه گرم و دم سرد
[...]
نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند
مرغ را ره بسر کوی تو دلبر ندهند
گر بجنت سوی مستان نگری با همه چشم
زهر چشم تو بصد شربت کوثر ندهند
سرو قدان جهان نخل مرادند ولی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.