گنجور

 
اهلی شیرازی

نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند

مرغ را ره بسر کوی تو دلبر ندهند

گر بجنت سوی مستان نگری با همه چشم

زهر چشم تو بصد شربت کوثر ندهند

سرو قدان جهان نخل مرادند ولی

بجز ازسنگ ستم میوه دیگر ندهند

یارب این تازه نهالان ز کدامین چمنند

که خورند از دل ما آب و بما بر ندهند

قیمت وصل بتان گرچه بود جان اهلی

جان دهم گر بدهندم چکنم گر ندهند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode