فراق همنفسان جان بیقرارم سوخت
گیاه خشکم و هجران نوبهارم سوخت
چو من مباد کس آواره هزار وطن
فلک ز داغ فراقت هزار بارم سوخت
زمانه از شب تارم چراغ باز گرفت
پس از وفات من آورده بر مزارم سوخت
سرشک راه بدامن نبرد در شب هجر
چو شمع لخت جگر گرچه بر کنارم سوخت
طبیب مرده دلان بعد مرگ مشفق شد
بوعده کرد وفا چون در انتظارم سوخت
مرا جدائی جانان دگر نکشت کلیم
چه منت است تف آه شعله بارم سوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عاطفه و درد فراق همنفس و معشوق خود میپردازد. او احساس بیقراری و سوختن از دوری را توصیف میکند و میگوید که همچون گیاهی خشک شده، در هجران معشوقش از بین میرود. شاعر از دنیای پر از غم و اندوه خود سخن میگوید و نشان میدهد که فقدان محبوبش زندگیاش را تیره و تار کرده است. او از ناامیدی و انتظار برای وفای معشوق نیز صحبت میکند و در نهایت تأکید میکند که جدایی جانان دیگر او را نخواهد کشت، زیرا آتش عشقش همچنان در درونش شعلهور است.
هوش مصنوعی: از دوری دوستان دل نگران و بیقرارم بهطوری که مانند گیاهی بیسرسبزی و پژمرده شدهام و این جدایی برایم مانند فصل بهار از دست رفته است.
هوش مصنوعی: هیچکس به حال و روز من نیفتد که من به خاطر دوریات هزار بار دلم سوخته و همچون آوارهای در سرزمینهای مختلفی سرگردانم.
هوش مصنوعی: زمانه، پس از مرگ من، چراغی را که در شب تاریک زندگیم روشن بود، از من گرفت و اکنون بر سر مزار من آن چراغ خاموش شده است.
هوش مصنوعی: در دل شب و در دوران دوری از معشوق، اشکهایم مانند شمعی سوخته، بر دامنم بریزید و با وجود اینکه به من نزدیک هستند، همچنان درد و رنج ناشی از جدایی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: پزشک بیاحساس پس از مرگ، با محبت شد و وعده داد به آنچه که گفته بود وفا کند، در حالی که من در انتظارش سوختم.
هوش مصنوعی: جدایی از محبوب دیگر مرا نمیکشد، کلیم؛ چه اهمیتی دارد وقتی هر آهی که میزنم باعث آتش گرفتن دلم میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت
خوشمکه شعلهٔ اینشمع خارخارم سوخت
به بزمیار جنون کردم ای ادب معذور
سپند سوخت به وجدی که اختیارم سوخت
چو موم دوریام از جلوهگاه شهد وصال
[...]
منم که داغ عزیزان هر دیارم سوخت
فلک زآتش دوری هزار بارم سوخت
ز دوریت منم آن رهطلب به کوی فنا
که داغ حسرت شمع سر مزارم سوخت
چو من در آتش آوارگی نسوزد کس
[...]
نگاه گوشهٔ آن چشم میگسارم سوخت
ز نارسایی ساقی، دل فگارم سوخت
هنوز بلبل و پروانه در عدم بودند
که عشق روی تو گل کرد و خارخارم سوخت
به جام غنچهٔ نشکفته زهرخندی ریز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.