منم که داغ عزیزان هر دیارم سوخت
فلک زآتش دوری هزار بارم سوخت
ز دوریت منم آن رهطلب به کوی فنا
که داغ حسرت شمع سر مزارم سوخت
چو من در آتش آوارگی نسوزد کس
به سنگ حسرت آسایش شرارم سوخت
مرا چه شکوه ز برق آن گیاه تشنه لبم
که داغ حسرت باران نوبهارم سوخت
ز گرمی تو به اغیار چون سپند ببین
که سوخت آتش رشک و چه بیقرارم سوخت
تو را نشست به دامن سزد که از تف رشک
به یاد کوی تو آمیزش غبارم سوخت
ز خاک شعله زد آهم پس از وفات این است
سپهر سفله چراغی که بر مزارم سوخت
درین ریاض من آن بینصیب گلچینم
که دور دیدن گلها به شاخسارم سوخت
منم به خاک تپان ماهیای که دور از آب
فلک در آتش هجران جویبارم سوخت
بیا بر آتشم از بوسه بزن آبی
که داغ حسرت آن لعل آبدارم سوخت
مرا چه شکوه ز آتش چو خاروخس مشتاق
که برق جلوه آن آتشین عذارم سوخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و داغ دوری از عزیزان و غم فقدان آنان سخن میگوید. او به شدت تحت تأثیر آتش حسرت و longing قرار دارد و احساس میکند که دوری از معشوقش به او آسیب میزند. شاعر به چالشهای زندگی و سختیهای آوارگی اشاره میکند و به عنوان نماد عشق و حسرت، خود را شبیه شمعی میداند که در سوک سوزان میشود. در نهایت، او از معشوقش میخواهد که با یک بوسه، شعلههای آتش حسرت را فرو بنشاند و آرامش خاطر را به او بازگرداند.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به خاطر جدایی از عزیزانم در هر سرزمینی، دلم آتش گرفته و مانند پرندهای هزار بار به خاطر این دوری سوختهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر دوریات، مانند مسافری هستم که به دنبال مقصدی به نام فنا میروم، در حالی که حسرت وجود تو مانند داغی بر دل من نشسته و همچون شمعی در سر مزارم میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر من در آتش بیخانمانی نمیسوزم، هیچکس نمیتواند در سنگ حسرت، آرامش را احساس کند. آتش دل من همه را میسوزاند.
هوش مصنوعی: من از درخشش آن گیاه تشنه آب چه گلایهای دارم، وقتی که حسرت باران بهاری دل مرا سوزانده است.
هوش مصنوعی: از شدت علاقهام به تو، مثل چوبی که در آتش میسوزد، به دیگران مینگرم و میبینم که چقدر آتش حسرت و بیقراری درونم شعلهور است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو شایستهای که در دامان تو بنشینم، چرا که حرارت عشق و حسادت به یاد تو سبب شده که غبار وجودم بسوزد.
هوش مصنوعی: بعد از مرگم، از خاک من شعلهای برآشوبید. این نشانی است از زندگی من: همانند چراغی که بر مزارم میسوزد، در حالی که من در دنیای پست این سپهر رفتهام.
هوش مصنوعی: در این باغ، من به نوعی دچار حسرت و اندوه هستم، زیرا همه زیباییها و گلها را از دور میبینم و نمیتوانم از نزدیک به آنها دسترسی داشته باشم.
هوش مصنوعی: من به خاک افتادم، مانند ماهیای که از آب دور مانده و در آتش فراق و جدایی، مثل جویباری به آتش میسوزم.
هوش مصنوعی: بیایید بر آتش من بوسهای بزنید، آبی بیاورید که داغی حسرت آن گوهر زیبا، قلبم را سوزانده است.
هوش مصنوعی: من از آتش شکایت ندارم، زیرا شبیه به گیاه خاروخس در آرزوی آن آتش هستم که زیبایی چهرهام را سوزانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق همنفسان جان بیقرارم سوخت
گیاه خشکم و هجران نوبهارم سوخت
چو من مباد کس آواره هزار وطن
فلک ز داغ فراقت هزار بارم سوخت
زمانه از شب تارم چراغ باز گرفت
[...]
هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت
خوشمکه شعلهٔ اینشمع خارخارم سوخت
به بزمیار جنون کردم ای ادب معذور
سپند سوخت به وجدی که اختیارم سوخت
چو موم دوریام از جلوهگاه شهد وصال
[...]
نگاه گوشهٔ آن چشم میگسارم سوخت
ز نارسایی ساقی، دل فگارم سوخت
هنوز بلبل و پروانه در عدم بودند
که عشق روی تو گل کرد و خارخارم سوخت
به جام غنچهٔ نشکفته زهرخندی ریز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.