ناله می آید بکویت راه چندان دور نیست
گر تو هم گاهی کنی یاد اسیران دور نیست
گرچه ما را می دهی بر باد بفشان دامنت
تا بدانی خاک مشتاقان زدامان دور نیست
کیست در کویت که شبها ناله ام نشنیده است
جمله می دانند کاین بلبل زبستان دور نیست
می کند هجرت مدار از آنکه می داند که من
گر کشد کارم بمردن آبحیوان دور نیست
تا دل و جان بود دادم، ای صبا آخر تو هم
بوی گل را قیمت ارزان کن گلستان دور نیست
دست بیتابی بفرقم مشت خاکی هم نریخت
تا زدامانت جدا شد از گریبان دور نیست
با بلا هم پیرهن یارب کسی چون من مباد
پا اگر در دامن آرم از مغیلان دور نیست
دور از آن درگه ندارد خاطرجمعی کلیم
از وطن آواره گر باشد پریشان دور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و دوری از او میپردازد. او از ناله و درد دل خود میگوید و اینکه همه از عشق و بیتابیاش باخبرند. شاعر به هجرت و جدایی اشاره میکند و میگوید که اگرچه این جدایی سخت است، اما او همچنان به عشق و یاد معشوق وفادار است. در نهایت، او به ناامیدی از بازگشت به وطن و نزدیکی به معشوق اشاره میکند و این دوری را یک واقعیت تلخ میداند. به طور کلی، شعر حال و هوای عاشقانه و غمگینی را منتقل میکند که در آن شاعر به عشق و فراق مینگرد.
هوش مصنوعی: صدا و نالهها به سمت تو میآید و فاصلهاش چندان زیاد نیست. اگر تو هم گاهی به یاد اسیران بیفتی، این فاصله دیگر دور نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگرچه تو ما را به باد میدهی، اما دامن خود را برافراز تا بدانی که خاک عاشقان هرگز از دامان تو دور نیست.
هوش مصنوعی: کیست که در کوی تو باشد و شبها نالهام را نشنیده باشد؟ همه میدانند که این بلبل از بهار دور نیست.
هوش مصنوعی: کسی که میداند که اگر ناچار شوم، ممکن است جانم به خطر بیفتد، هرگز از هجرت و سفر دست برنمیدارد. او میفهمد که احتمال مرگش مانند مرگ یک حیوان نازکنظری است و باید با این واقعیت کنار بیاید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی دارم، جان و دل خود را به تو میدهم، ای نسیم، لطفاً ارزش بوی گل را پایین بیاور، زیرا باغ گلستانی که در آن هستیم دور نیست.
هوش مصنوعی: دست ناپایداری به من نرسید و نابود نشد، تا زمانی که از سجادهام جدا شدم، دوری از گریبانم نزدیک نیست.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی مانند من گرفتار بلا نباشد، زیرا اگر پایم را به دامن این مصیبت بگذارم، از مغیلان (مکانهای خطرناک) دور نخواهم بود.
هوش مصنوعی: کلیم که همان Moses است، از دوری از درگاه الهی احساس ناامنی میکند و از اینکه دور از وطن خود باشد، نگران است. اگرچه در آوارهگی و پریشانی به سر میبرد، اما به او نزدیک است و از او دور نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.