چون فتد سودای طوفش در سر روحانیان
مایه می بازد زمین از چرخ گرد کاروان
نیست غیر از گرد از جا رفتهٔ آن قافله
این که می گویند اهل روزگارش آسمان
بی وجودش حکم حق جاری نشد گویا که بود
مهر بر فرمان ایزد خاتم پیغمبران
شرع او باشد چون جان اندر نهاد روزگار
حکم او مانند خون در جسم جاری در جهان
شان او آید به چشمت چون فلک در چشم مور
پرده های دیده ات سازی گر از هفت آسمان
معجز شق القمر بنمود زآنرو تا فتد
دشمنش را طشت رسوایی زبام آسمان
پیش انفاسش نیارد دم زمعجز زد مسیح
هست شاگردش کلیم الله در علم بیان
بهر شکر اینکه سر سبزیم از احسان اوست
از سراپایم چو برگ از نخل می روید زبان
می شکستی بیضهٔ گردون ز سنگ حادثات
در پناه شهپر تیغش نجستی گر امان
بر زمین هرگز نیفتاد از لطافت سایه اش
گرچه زیر سایه اش آسوده اند اهل جهان
امن تا باشد دست انداز شیطان روزگار
تا روند بنای دهر از کفر در مهد امان
هر سحر بر حقهٔ سربستهٔ گردون زند
مهر از خورشید تابان خاتم پیغمبران
شهپر قهر تو تا شد سایه افکن بر عدو
همچو صبحش بر فلک رفته است گرد استخوان
دارم از نعتت ثواب منقبت گویی امید
از تو فرقی نیست پیشم تا امام انس و جان
اینقدر دانم که باشد گوهرت از یک صدف
با علی مرتضی همچون دو مغز توامان
مهربانی یا رسول الله ولی نعمت مراست
کز وجود او قوی پشتند یکسر مومنان
خاکدان تیرهٔ هند از وجودش روشن است
همچو مه در شب بود امروز در هندوستان
بهر تحصیل رضای حق به امید جهاد
در ره توفیق زد دامان همت بر میان
یا رسول الله خواهم جلدوی این نعت را
از تو فتح و نصرت نواب ابراهیم خان
آسمان قدری که چون بر مسند بخشش نشست
بحر و کان را تخته شد از ریزش دستش کان
آنکه می ریزد چو از باد خزان برگ چنار
بر زمین از هیبت او پنجهٔ شیر ژیان
دیده تا قصر جلالش را ز حیرت بازماند
چشم چرخ از مهر و مه چون دیدهٔ قربانیان
بسکه در مهد امان خلق جهان آسوده اند
تخته شد در عهد او دکان شمشیر از میان
صیت عدلش با به صحرا شد بلند ایمن بود
کاروان نقش پا از رهزن ریگ روان
دست حفظش سایه گستر گشت تا بر روی بحر
جمع شد از بس دل دریا ز آشوب جهان
همچنان کاهل جهان زر را به همیان می کنند
بحر همیان را ز ماهی می کند در زر نهان
تا نگردد شوری از دریا به دورانش بلند
بحر می دوزد زبان در خویشتن از ماهیان
بسکه ترک ظلم کرد از بیم عدل او نهنگ
می کشد خود را به کام خویشتن گرداب سان
شبروان را بسکه هست از شحنهٔ امرش هراس
بی اجازت خواب نتواند رود در دیدگان
اشک ریزان کس به دورانش ندیده شمع را
خاست در عهدش ز مرغان چمن رسم فغان
تا به سوی بیشه باد گلشن حفظش وزید
چون گل بی خار باشد پنجهٔ شیر ژیان
غم به دورانش نمی گیرد بخاطرها قرار
نیست درس گریه ابر نوبهاران را روان
همچو باران فتنه گر از آسمان بارد چه غم
دست حفظش بر سر خلق جهان شد سایه بان
هر کرا دیدیم صاحب مایه از انعام اوست
ره به حال کس پریشانی ندارد غیرکان
دوختم بر قدردانیهای او چشم امید
قدر خود در خدمتش خواهم فزون او همگنان
من کجا و رتبهٔ مدحت سرائی از کجا
لرزد از دهشت چو شمع محفلم جویا زبان
بعد ازین آرم به محراب دعا روی نیاز
تا شوند آمین سرا شش جهت کروبیان
نیست بادا دایم از تیغش عدوی روسیاه
همچو فوج ظلمت شبها ز مهر خاوران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و مقام پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، و تأثیر او بر جامعه و انسانهاست. شاعر به صفات مثبت و معجزات ایشان اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که وجود ایشان منبع امنیت، عدالت و رحمت برای بشریت بوده است. او تصریح میکند که پیامبر مانند خورشیدی درخشان است که در هنگام ظهورش ظلمتها را میزداید و تاثیرات او همچون خون در بدن، در زندگی انسانها جاریست. شاعر همچنین از شکرگزاری به خاطر وجود پیامبر و تأثیر او در نورانی کردن زندگی مومنان سخن میگوید و از او خواسته میشود که در راه جهاد و رضایت خداوند تلاش کند. به طور کلی، این شعر تجلیلی است از مقام پیامبر و نقش ایشان در برقراری عدالت و امنیت در دنیا.
هوش مصنوعی: زمانی که شوق و هیجان او بر سر روحانیون مستولی شود، زمین از چرخ گردوان به طور چشمگیری بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: جز گرد و غبار ناشی از گذر آن قافله، چیزی از آن باقی نمانده است؛ این را که میگویند اهل زمانش، خود آسمان است.
هوش مصنوعی: بدون وجود او، به نظر میرسد که حکم حق به درستی اجرا نشد؛ همانطور که بوده است، مهر بر فرمان خداوند در دست پیامبر خاتم.
هوش مصنوعی: قوانین او مانند جان در درون انسان قرار دارد، و احکام او همچون خون در بدن به طور مداوم در جهان در حال جریان است.
هوش مصنوعی: شخصیت او در نظر تو به قدری بزرگ و معجزهآساست که مانند آسمان در چشم یک مور به نظر میرسد. اگر اینطور نگاه کنی، گویا پردههای چشمت را از بالاترین آسمانها درست کردهای.
هوش مصنوعی: معجزه شقّ القمر، بههمین دلیل بود که تا دشمنش را در اوج ذلت و رسوایی قرار داد.
هوش مصنوعی: در مقابل نفسهای او، دیگران نمیتوانند نفس بکشند؛ زیرا او معجزهگر است. او شاگرد مسیح است و در علم بیان، مانند کلیمالله (حضرت موسی) است.
هوش مصنوعی: به خاطر سپاسگزاری از اینکه زندگیام پر از نعمت و نشاط است، باید گفت که این برکت از لطف و بخشش اوست. مانند برگهایی که از نخل میروید، کلام من نیز از وجودم جاری میشود.
هوش مصنوعی: به دلیل سختیهای زندگی و تجربههای دشوار، ممکن است احساس کنی که تحت فشار سنگین حوادث قرار داری. اما اگر بتوانی از قدرت و حمایت دیگران بهرهمند شوی و از آنها کمک بگیری، میتوانی از این شرایط سخت نجات یابی.
هوش مصنوعی: سایه لطیف او هیچ وقت بر زمین سقوط نکرده است، هرچند که تمام مردم دنیا در زیر این سایه احساس آرامش میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مشکلات و سختیهای زندگی وجود داشته باشد، انسان میتواند به راحتی بر مشکلات فائق آید و از کفر خارج شده، در امان بماند.
هوش مصنوعی: هر صبح، خورشید در آسمان مانند مهرهای بر حلقهای که نماد پیغمبران باشد، میتابد.
هوش مصنوعی: پرواز خشم تو بر دشمن مانند نوری است که صبح بر آسمان میتابد و بر سر آنها همچون سایهای سنگین افتاده است، گویی که از تاریکی به نوری روشن تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و توصیفهای تو پاداش میگیرم و امیدم به تو زیاد است؛ برای من تو هیچ تفاوتی با امام و پیشوای جان و دل نداری.
هوش مصنوعی: من میدانم که ارزش وجود تو به قدری است که همانند یک صدف، درون خود گوهری را دارد و آن گوهر به عظمت و بزرگی علی مرتضی است.
هوش مصنوعی: ای پیامبر مهربانی، محبت تو نعمت من است که به واسطه وجود تو، تمام مؤمنان قوی و محکم شدهاند.
هوش مصنوعی: خاک تاریک و غمانگیز هند به خاطر وجود او روشن و پر نور است، مثل مه که در شب بر هند امروز سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به رضایت خداوند و با امید به تلاش در مسیر موفقیت، عزم جزم کردم و همت خود را به کار گرفتم.
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، من میخواهم جلدی از این کتاب مدح را به تو تقدیم کنم که در آن پیروزی و نصرت نواب ابراهیم خان نوشته شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان بر جایگاه عطا و بخشش نشسته، به قدری ابراز لطف و رحمت میکند که دریا و معادن هم از جریان عطای او بینصیب میمانند.
هوش مصنوعی: کسی که مانند باد پاییز برگهای چنار را روی زمین میریزد، به اندازهٔ پنجهٔ یک شیر بزرگ ترسناک است.
هوش مصنوعی: چشمها از زیبایی و شکوه او چنان شگفتزدهاند که نمیتوانند خود را کنترل کنند. آسمان نیز به خاطر مهر و ماه حیران مانده، مانند دیدهٔ کسانی که قربانی شدهاند.
هوش مصنوعی: به اندازهای که مردم در آرامش و امنیت زندگی میکنند، در زمان او دیگر جایی برای جنگ و درگیری وجود ندارد و همه چیز به حالت آرامش درآمده است.
هوش مصنوعی: شهرت و آوازهی انصاف او در صحرا و بیابان به گوش میرسید. کاروانها در سایهی این انصاف، از امنیت و آرامش برخوردار بودند و رد پاهایشان در شنهای روان نشاندهندهی بیخیالی از خطرات راهزنی بود.
هوش مصنوعی: حفظ چنین موجودی مانند سایهای است که بر روی دریا گسترده شده و به دلیل آشفتگیهای جهان، دل دریا نیز به شدت نگران و مضطرب شده است.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم دنیا ثروت را در کیسهها و جیبهای خود جمع میکنند، ولی در واقع، ثروت واقعی در عمق وجود ما نهفته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شور و شوقی از دریا به وجود نیاید، دریا زبانش را به ماهیها مشغول میکند و خود را درون خود حفظ میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر ترسی که از انصاف او دارد، نهنگ به شکلی مشابه گرداب، خودش را به کام خود میکشد.
هوش مصنوعی: شبروان به خاطر ترس از نگهبان نظام، نمیتوانند بدون اجازه خوابشان ببرد و در چشمانشان آرام بگیرند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وضعیت غم انگیز و تنهایی یک فرد اشاره میکند که در دوران خودش هیچکس او را نمیشناسد و او را درک نمیکند. او مانند شمعی است که در سکوت اشک میریزد و هیچکس به روشنایی و وجودش توجهی ندارد. در این حال، او همچنان با صدای دلتنگیاش مانند پرندهای در چمن به شکایت و ناله میپردازد، اما صدایش به گوش کسی نمیرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که باد خوشی و لطافت به سوی باغ میوزد، مانند گلی است که خار ندارد، آن موقع میتوان با اطمینان از قدرت شیر نیز در طبیعت بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: غم در دوران خود نمیافتد و به خاطرها آرام نمیگیرد، و این به معنای آن است که گریه نابودکننده نیست، بلکه مانند بارش باران در بهار، تازگی و زندگی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: باران فتنهانگیز از آسمان فرو میبارد، اما چه اهمیتی دارد وقتی که دست حمایت خدا بر سر مردم جهان همچون سایهبان قرار گرفته است؟
هوش مصنوعی: هر کس را که دیدیم و او دارای امکانات و ثروت است، از نعمتهای اوست که باعث میشود دیگران گرفتار مشکلات نباشند و هیچکس در دشواری به سر نمیبرد، جز کسانی که خود را به مشکل انداختهاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر تمام کارهایی که او برایم کرده، چشمام به امید اوست و در خدمتش سعی میکنم بیشتر از قبل قدردان باشم. او نیز مانند دیگران است.
هوش مصنوعی: من در کجا هستم و مقام و جایگاه ستایش و وصف چه کسی را دارم؟ باید بدانید که همچون شمعی در محفل، از ترس و دلهره میلرزم.
هوش مصنوعی: از این پس به مکان مقدس دعا میآیم و با نیازمندی به خدا روی میآورم تا دعاهای من نیز مورد تأیید و آمین فرشتگان قرار گیرد از همه جهات.
هوش مصنوعی: باد دائماً از تیغی که ندارد، دشمن سیاه را به یاد میآورد، مانند گروهی از تاریکیهای شبها که از روشنایی شرق بیبهرهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.