لرزد از جورت دل خلق خدا بر خویشتن
ظلم می داری روا ظالم چرا بر خویشتن
رخنه ها ترسم فتد بر سقف خلوتخانه ات
بسکه از بوی تو می بالد هوا بر خویشتن
آنچه بر گرد رخش بینی نه عقد گوهر است
بسته از بالای رخسارش صفا بر خویشتن
دولت دنیا نمی داری روا بر دشمنت
حیرتی دارم که چون داری روا بر خویشتن
مطلبم جویا به یک گفتن مکرر می شود
بسکه می لرزد ز بیمش مدعا بر خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.