دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
پابند حلقه حلقهٔ گیسو گذاشتیم
چون غنچه گوئیا سرو زانوی ما یکیست
سر در غم تو بسکه به زانو گذاشتیم
قندیل وار شیشهٔ دل را به یادگار
بر پیش طاق آن خم ابرو گذاشتیم
آنیم که گوهر دل را ز شش جهت
گردآوری نموده به یک سو گذاشتیم
کاری نکرده ایم کز او بهره ای بریم
ما کار خویش با کرم او گذاشتیم
یارای کیست غیر اطاعت به درگهت
در پیشگاه حسن تو زانو گذاشتیم
ما راست شش جهت گل شش برگ در نظر
از هر طرف به کوی تو تا رو گذاشتیم
اظهار حال دل که زبان عاجزست از آن
جویا به آن دو چشم سخن گو گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاطفی و عشق عمیق شاعر به معشوقش میپردازد. شاعر میگوید که دلش را به خاطر زیباییهای محبوبش اسیر کرده و به نوعی خود را تحت تأثیر او قرار داده است. او عشقش را به طور عمیق ابراز میکند و ذکر میکند که تلاش کردهاند تا گوهر دلشان را از هر طرف جمع کنند و به محبوب بدهند. همچنین، او از ناتوانی زبانش برای بیان حال و دلش سخن میگوید و از چشمان محبوب به عنوان ابزاری برای بیان احساساتش یاد میکند. در کل، شعر از عشق، تسلیم و زیبایی میگوید.
هوش مصنوعی: دل خود را به زیبایی و فریبایی مجعدی از مو سپردیم و آن را به دست حلقههای گیسوی او متصل کردیم.
هوش مصنوعی: ما در غم تو آنقدر سر فرود آوردیم و به زانو افتادیم که انگار ایستاده و در آغوش تو هستیم، مثل غنچه و سرو که در کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: ما به یادگار یک شیشه دل را مانند قندیل بر روی طاق ابرویت گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که در تلاشیم تا ارزش و احساسات واقعی خود را از تمام جوانب زندگی جمعآوری کرده و در یک نقطه متمرکز کنیم.
هوش مصنوعی: ما هیچ کاری انجام ندادهایم که از آن بهرهای ببریم؛ کار خود را به دست کرم و بخشش او سپردهایم.
هوش مصنوعی: کسی جز تو نیست که قدرت مخالفت با خواستهات را داشته باشد؛ ما در مقابل زیباییات سر تسلیم فرود آوردهایم.
هوش مصنوعی: ما برای دیدن تو و خوشبو کردن فضای خود، از هر طرف و به شکل صحیح، آماده هستیم و به هر جهت عشق و علاقهامان را به تو نشان میدهیم.
هوش مصنوعی: دلنوشتههای خود را با زبان چشمانمان بیان کردیم، چرا که زبان به بیان آنچه در دل داریم ناتوان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم
جان خراب نیز همان سو گذاشتیم
ماییم و راه دوری و تا باز کی رسد؟
جان و دلی که بر سر آن کو گذاشتیم
بگذاشتیم روی عزیزی که سالها
[...]
از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم
از شرم ناکسی نگشودیم دیده را
الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم
هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود
[...]
ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم
سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم
بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو
شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم
حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.