ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم
سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم
بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو
شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم
حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند
از فکر او سری که به زانو گذاشتیم
شستیم دست خود ز ثمر پاک همچو سرو
روزی که پای بر لب این جو گذاشتیم
کردند همچو سرو نفس راست بلبلان
تا از چمن به کنج قفس رو گذاشتیم
از جرم ما مپرس چه مقدار و چند بود
ما کوه قاف را به ترازو گذاشتیم
نتوان دریغ داشت ز مستان کباب را
دل را به آن دونرگس جادو گذاشتیم
صائب شدیم مرکز پرگار آسمان
از دست تا عنان تکاپو گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و عاشقانه شاعر اشاره دارد. او به عشق و زیبایی پرداخته و با تشبیهات شاعرانه، سختیها و تمایل به دلسپاری در مقابل معشوق را بیان میکند. شاعر به معنای عمیق عشق، انتظار و فداکاری اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عشق او را به حاشیههای زندگی و دنیای جدیدی هدایت کرده است. او با استفاده از تصاویری چون "خم ابرو" و "تیغ صبح قیامت" تأکید میکند که عشق برای او همیشگی و ماندگار است، حتی در سختترین لحظات. در نهایت، شاعر به تجربهای روحانی و عمیق از عشق و زیباییهای آسمانی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما برای عشق و دلباختگی خود به چهرهی آن معشوق، که ابروهایی همچون قوس کمان دارد، توجه و تمرکز کردیم و همچون کمانی، سر خود را به نشان تسلیم به زانو گذاشتیم.
هوش مصنوعی: ما سکوت را شیرینتر از گفتگو میدانیم و به جای صحبت کردن، خوشیهای خود را با طوطیهای سخنگو تقسیم کردهایم.
هوش مصنوعی: هرگز چنین نیست که روز رستاخیز بتواند ما را از عشق و تفکر او جدا کند، حتی اگر ما خود را به زانو درآورده باشیم.
هوش مصنوعی: دست خود را از ثمر پاک شستیم، مانند سرو، در روزی که پا بر لب این جوی گذاشتیم. این جمله بیان کنندهی این است که از میوههای ناپاک خود را جدا کردیم و به نوعی به یک زندگی پاک و معصومانه رسیدهایم. همچنین به لحظهای اشاره دارد که در آن به جایی جدید و سرسبز وارد شدهایم.
هوش مصنوعی: بلبلان مانند سرو راست قامت و با وقار بودند تا اینکه از باغ به گوشه قفس رفتند.
هوش مصنوعی: از ما نپرس که چقدر گناه کردهایم، چون ما حتی کوه قاف را با ترازوی خود سنجیدیم.
هوش مصنوعی: نمیتوان از شادمانی و سرمستی دست کشید، چون دلها را به زیبایی و جاذبههای فریبنده سپردهایم.
هوش مصنوعی: ما در زندگی به نقطهای رسیدیم که تمامی تلاشهایمان را متمرکز کردیم و با تمام وجود در پی رسیدن به اهدافمان هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم
جان خراب نیز همان سو گذاشتیم
ماییم و راه دوری و تا باز کی رسد؟
جان و دلی که بر سر آن کو گذاشتیم
بگذاشتیم روی عزیزی که سالها
[...]
از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم
از شرم ناکسی نگشودیم دیده را
الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم
هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود
[...]
دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
پابند حلقه حلقهٔ گیسو گذاشتیم
چون غنچه گوئیا سرو زانوی ما یکیست
سر در غم تو بسکه به زانو گذاشتیم
قندیل وار شیشهٔ دل را به یادگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.