رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم
جان خراب نیز همان سو گذاشتیم
ماییم و راه دوری و تا باز کی رسد؟
جان و دلی که بر سر آن کو گذاشتیم
بگذاشتیم روی عزیزی که سالها
عمر عزیز خویش بر آن رو گذاشتیم
آن بخت کو که در خم بازو کشیم باز
آن گردنی که از غم بازو گذاشتیم
آن دل که او ز ما سر مویی جدا نبود
آویخته به حلقه آن مو گذاشتیم
دل بوی وصل داشت، کنون رنگ خون گرفت
این رنگ از آن ما شد و آن بو گذاشتیم
هر بار گفته ای که ز پهلوی من برو
رفتیم اینک از تو و پهلو گذاشتیم
خویی که دل به صحبت یاران گرفته بود
بگسست سلک صحبت و آن خو گذاشتیم
زین پس وفا ز عمر نجوییم، خسروا
چون روی دوستان وفا جو گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی و فراق صحبت میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به عزیزان و دوستانش بیان میکند. او اشاره میکند که در مسیر عشق و دوستی، جان و دلش را فدای آن کرده و لحظات دلنشین را بر روی یاد عزیزانش گذاشته است. شاعر از غم و رنجی که بر او گذشته میگوید و اشاره میکند که دیگر نمیتواند به وفا از دوستانش امید داشته باشد، چرا که خود را از آنها دور کرده است. در نهایت، سخن از جدایی و احساس خسرانی میکند که از دست دادن دوستیهایش به او القا میکند.
هوش مصنوعی: ما به سفر رفتیم و دلهایمان را به یک سمت سپردیم، حتی جان خستهامان را نیز در همان جهت قرار دادیم.
هوش مصنوعی: ما در مسیر طولانی قرار داریم و نمیدانیم تا چه زمانی به مقصد خواهیم رسید. جان و دلی که برای رسیدن به این هدف گذاشتهایم، ارزشمند است.
هوش مصنوعی: ما سالها عمر گرانقمیت خود را بر روی شخصی قرار دادیم که برای ما بسیار عزیز و محترم است.
هوش مصنوعی: بخت و اقبال ما تنها در صورتی به ما روی میآورد که بتوانیم دوباره از مشکلات و درد و رنجهایی که داشتهایم عبور کنیم و به توانمندیهای خود اعتماد کنیم.
هوش مصنوعی: دل ما که هیچگاه از او جدا نمیشود، برای نشاندادن عشق و وابستگیام به او، به آن مویش آویزان کردهام.
هوش مصنوعی: دل در زمان وصال عطر خوشی داشت، اما حالا که این وصال از دست رفته، رنگش به خون تغییر یافته است. این احساس و عطر خوش به ما مربوط میشود، اما ما آن را فراموش کردهایم.
هوش مصنوعی: هر بار که به من گفتی از کنارت بروم، ما رفتیم. حالا از تو فاصله گرفتهایم و کنار گذاشتتیم.
هوش مصنوعی: دلسردی و جدایی از دوستانی که زمانی با آنها میگفتوگو میکردیم، باعث شد که آن خوی و صفات خوب را از دست بدهیم و این حال و روز را ترک کنیم.
هوش مصنوعی: از این به بعد، برای عمرمان انتظار وفا نداریم، چون وقتی دوستان را ترک کردیم، دیگر چیزی از وفا در زندگیمان نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم
صد داغ شعله خیز در آن کو گذاشتیم
از شرم ناکسی نگشودیم دیده را
الماس فتنه در ته پهلو گذاشتیم
هر گوهری که دل ز تعلق گرفته بود
[...]
ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم
سر چون کمان حلقه به زانو گذاشتیم
بستیم لب به شهد خموشی ز گفتگو
شکر به طوطیان سخنگو گذاشتیم
حاشا که تیغ صبح قیامت جدا کند
[...]
دل را اسیر پیچش آن مو گذاشتیم
پابند حلقه حلقهٔ گیسو گذاشتیم
چون غنچه گوئیا سرو زانوی ما یکیست
سر در غم تو بسکه به زانو گذاشتیم
قندیل وار شیشهٔ دل را به یادگار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.