بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم
در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم
چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب
گام اول پای در دامان منزل داشتیم
یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم
چشم بر در، پای در گل، دست بر دل داشتیم
یک نفس دل بر ما غافل از دنیا نبود
این فلاطون را عبث در فکر باطل داشتیم
از خیال ابرو و رخسار او شب تا سحر
سیر ماه نو به روی بدر کامل داشتیم
سالها در کویش از زاینده رود چشم تر
همچو سرو جویباری پای در گل داشتیم
با لب هر زخم جویا ما شهادت کشتگان
خندهٔ قهقه به ضرب دست قاتل داشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم
گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم
با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست
او چو آتش خار و خس میجست و ما گل داشتیم
عالم مستیست ساقی، دور ما را مگذران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.