تا ز جام عشق دل مستان شد و دیوانه هم
چون گهر مستغنی است از فکر آب و دانه هم
شیشه های طاق این غمخانه دلهای پر است
شکوه ها زین دور دارد با لب پیمانه هم
صدمه های دل تپیدن نه همین رنگم شکست
رخنه ها افکند در دیوارهای خانه هم
کرم شب تابیست چون گردد به گرد عارضش
شمع بزم یار گاهی، می شود پروانه هم
گریهٔ مستی نه تنها غم زدای سینه است
صیقل دلهاست جویا قهقه مستانه هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.