تا زنده ام بود غم عشقش هوس مرا
دامن زدن بر آتش دل هر نفس مرا
عشق آمد و رهاند زننگ هوس مرا
گردیده رزق شعله همه خار و خس مرا
در کشمکش فکنده به دریای زندگی
این جذر و مد آمد و رفت نفس مرا
با آنکه سینه را چو جرس کردم آهنین
پنهان نماند نالهٔ دل در قفس مرا
درد فغان شبی که جدا مانم از درت
پهلو شکاف آمده همچون جرس مرا
کم دانم زخسروی هند کافرم
جویا به زلف او چو بود دسترس مرا
پیکری از درد دلبر پرفغان داریم ما
چون نی آه و ناله مغز استخوان داریم ما
از حریم دل شمیم یارد می آرد سرشک
ای عزیزان یوسفی در کاروان داریم ما
همچو ما رستم تلاشی در نبرد عشق نیست
زخم ها بر رو زچشم خونفشان داریم ما
بسکه همچون شمع یکرنگیم در بزم وجود
هرچه باشد در دل ما بر زبان داریم ما
شعله بس باشد نهال شمع را جویا بهار
هست تا در سر هوای عشق جان داریم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم عشق و تأثیر آن بر زندگی فرد میپردازد. شاعر از تَرکها و چالشهای عشق صحبت میکند و به کشمکشهای درونی ناشی از این عشق اشاره میکند. او احساسات عمیق خود را در قالب ناله و فغان بیان میکند و نشان میدهد که عشق و درد جدایی چقدر بر روح و جانش تأثیر گذاشته است. همچنین به وفاداری و ثبات در عشق اشاره میکند و میگوید که حتی با وجود زخمها و مصیبتها، عشق آنان مانند شمعی سوزان در بزم وجود باقی میماند. در نهایت، شاعر به زیبایی و شوق زندگی در میانهی این دردها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زنده هستم، عشق او همیشه در دل من وجود دارد و هر لحظه دلم میخواهد که به این آتش عشق دامن بزنم.
هوش مصنوعی: عشق وارد شد و مرا از آرزوهای بیهودهام رها کرد، اکنون به لطف عشق زندگیام به مانند شعلهای روشن شده و تمام زخمها و دردهایم را از بین برده است.
هوش مصنوعی: در این جنگ و جدل، من به دریای زندگی وارد شدهام، جذر و مدی که نفسهای من را به این سو و آن سو میکشاند و موجها همیشه در حال آمد و رفت هستند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سینهام مانند زنگی محکم شده است، اما نالهی دل در قفس وجودم نمیتواند پنهان بماند.
هوش مصنوعی: در شبی که از تو دور میشوم، درد و نالهام همچون صدای زنگ در میپیچد و دست و دلم را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: من کم میدانم از زیبایی دختر هندی، اما به دنبال او هستم و نمیتوانم به زلفش دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ما از درد فراق معشوقهمان نالهای دردناک داریم، مثل نی که از عمق وجودش ناله میکشد.
هوش مصنوعی: عطر دارایی دل را با خود میآورد، ای عزیزان یوسف، ما هم در این کاروان از آن برخورداریم.
هوش مصنوعی: در عشق، مانند رستم، هیچ تلاشی وجود ندارد. ما زخمهایی داریم که بر چهرهمان پیدا است و چشمانمان از اشک میدرخشد.
هوش مصنوعی: ما به اندازه شمع با صداقت و یکرنگی در زندگی حاضر هستیم و هر آنچه در دل داریم، بر زبان میآوریم.
هوش مصنوعی: شعلهای که به شمع نزدیک میشود کافی است، زیرا بهار فرا رسیده و ما هنوز عشق را در دل داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.