گریهٔ مستی شگون دارد حریفان سر کنید
باده گر یک قطره هم باشد که چشمی تر کنید
می پرستان می نهم لب بر لب مینا مباد
موسم گل بگذرد تا باده در ساغر کنید
گر همه یک قطره آن روست پالش لازم است
این نصیحت را در گوش خود از گوهر کنید
وصف آن گل پیرهن زاندیشه ها بیگانه است
گو خیال خویش را صد پرده نازک تر کنید
شوق را سازند رهبر در ره رفتن زخویش
در طریق نیستی چون شمع پا از سر کنید
صبح محشر سر برون آرید چون مهر از زمین
مشت خاکی از نادمت گر شبی بر سر کنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم چو شبخون می زند، هان دوستان لشگر کنید
جست و جویم گر کنید از بالش و بستر کنید
هیچکس در درد دل گفتن چو من فیروز نیست
حاضرم، بسم الله، اول گفت و گوی سر کنید
درد دل بسیار دارم، فرصت سوگند نیست
[...]
ابر تا برجاست یاران باده در ساغر کنید
چشم اختر تا نمی بیند دماغی تر کنید
پنجه گل بین که از سرما نمی آید بهم
زیر هر گلبن زمینای می آتش بر کنید
تا دماغم گرم از می نیست از مو بر سرم
[...]
خوش بهاری می رسد فکر می و ساغر کنید
کاسه را فربه کنید و کیسه را لاغر کنید
چند چون شمشیر بتوان بود در بند نیام؟
چند روزی هم لباس خویش از جوهر کنید
در رکاب برق دارد پای، ابر نوبهار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.