مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند
خون به دل یاقوت را آن لعل عنابی کند
آنقدر بر خویش می پیچم به یاد طره ای
کز دلم تا دیده صد جا اشک گردابی کند
تا بگیرد ارتفاع کوکب حسن ترا
مهر پیر چرخ را در کف سطرلابی کند
چشم آن دارم ز درد او که مانند حباب
خانهٔ تن را زجوش گریه سیلابی کند
بی تو شبها پای تا سر محشر پروانه ام
در تنم هر قطرهٔ خون بسکه بی تابی کند
تا نفس داریم جویا خاکساری می کنیم
غیر گو یک چند خانی بلکه نوابی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.