چه دور گر به زبان تو دل موافق نیست
که صبح نیز در این روزگار صادق نیست
دوا به درد کنیدم که در طبیعت دل
هوای کشور آسودگی موافق نیست
همیشه سیلی جورم نواخت بر رخ دل
فغان که آن صنم دل نواز مشفق نیست
فغان اهل محبت ز درد بی دردی است
بنالد آنکه ز بیداد عشق، عاشق نیست
ز زلف وعدهٔ تاری نموده ای دوشم
خلاف عهد سر مویی از تو لایق نیست
فروغ صدق ز سیمای او مجو جویا
چو شمع آنکه زبان با دلش موافق نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.