گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

حسن حیرت آفرینش جلوه پیرایی گرفت

تا نقاب از پردهٔ چشم تماشایی گرفت

بسته شد اشکم درون سینه چون در یتیم

بسکه از غربت دلم در کنج تنهایی گرفت

دیده واری توتیا برداشت از راهش نسیم

چشم صد گلزار نرگس نور بینایی گرفت

لب نیالایی به می کز روز شد رسوایی دهر

صبحدم چون جام مهر از چرخ مینایی گرفت

باطن پیرمغان امروز با ساز و شراب

محتسب را بر سر بازار رسوایی گرفت

طبل شهرت از تپیدن های دل جویا زدم

لالهٔ داغ نهانم رنگ رسوایی گرفت