شب هجر است و دستم دشمن پیراهن است امشب
چو گل چاک گریبان بیتو وقف دامن است امشب
نباشد در فن نیرنگ سازی چون تو استادی
که چشمت جانب غیر و نگاهت با من است امشب
چراغم روشن است از پهلوی خورشید رخساری
چو ما هم زینت عالم ز گرد دامن است امشب
گل کیفیت از هم بزمی خونابه نوشی چین!
که چون مینای می پرخون دل تا گردن است امشب
جگر کاو که شد مژگان خونریزش، که از غیرت
به تن هر مو مرا چون خار در پیراهن است امشب
تجلی کرد در دل یاد رخساری مرا جویا
از آن رو سرو آهم رشک نخل ایمن است امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و جدایی شب اشاره دارد. شاعر در شب هجران، دردی عمیق را تجربه میکند و احساس میکند که پیراهنش دچار آسیب شده است. او به عشق و زیبایی میاندیشد و میگوید که هیچ کس چون معشوقش در نیرنگ سرآمد نیست. شاعر همچنین از روشنی و زیبایی معشوقش و تأثیر آن بر خود سخن میگوید. تصویرهایی از گلهای زیبا و احساسات عمیق و عاشقانه در این شعر دیده میشود که به غم و عشق نهفته در دل شاعر اشاره دارد. او به یاد معشوقش به حسرت و غم درونی خود پرداخته و در نهایت، آرزوی وصال را گرامی میدارد.
هوش مصنوعی: امشب شب جدایی است و من در حالی که دستم به پیراهنم میرسد، احساس بیقراری میکنم. مانند گلی که دامنش چاک شده، نمیتوانم بدون تو آرام بگیرم و همهچیزم را برای تو فدا کردهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه تو در فن نیرنگ و فریب هنرمند نیست، چرا که چشمانت به دیگران نمینگرد و توجهت تنها به من است امشب.
هوش مصنوعی: چراغ من به خاطر نور خورشید روشن است، همانطور که زیباییهای عالم از دامن کسی چون ما الهام میگیرد. امشب هم به همین دلیل است.
هوش مصنوعی: امشب در مهمانی، گل زیبایی و جلوهای خاص دارد که مانند شراب سرخ، دل را پر از احساسات میکند. زیبایی آن به قدری است که آدم را غرق در لذت و شور میسازد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی عاطفی و احساسی اشاره دارد، در آن شخص از دردی که به خاطر عشق و غیرت احساس میکند، صحبت میکند. او بیان میکند که چگونه مژگان او به خاطر این احساسات به خونریزی افتاده و هر تار موی او مانند خار به تنش میزند، به نوعی نشاندهندهی رنج و کشش درونی است که در این شب تجربه میکند. این احساسات نشاندهندهی شدت عشق و غیرتی است که برای معشوق خود دارد.
هوش مصنوعی: امشب، یاد چهرهام در دل تجلی یافته و با حسرت به آن نگاه میکنم. آهی از من برمیخیزد که به درخت نخل ایمن حسادت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب
نفس در سینه ام چون خار در پیراهن است امشب
ز جوش اشک می لرزد چو اهل حشر مژگانم
قیامت در مصیبت خانه چشم من است امشب
سر پیوند دارد با گسستن رشته جانم
[...]
مگر آن آتشینخو آگه از بخت من است امشب
که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب
به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی
ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب
ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.