بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب
نفس در سینه ام چون خار در پیراهن است امشب
ز جوش اشک می لرزد چو اهل حشر مژگانم
قیامت در مصیبت خانه چشم من است امشب
سر پیوند دارد با گسستن رشته جانم
جهان بر دیده من همچو چشم سوزن است امشب
همان چشمی که با خورشید می زد لاف همچشمی
تهی از نور بینش همچو چشم روزن است امشب
شب دوشین، تبسم های پنهانی که می کردی
نمک پاش جراحت های پنهان من است امشب
عجب دارم که پیوند حیاتم نگسلد از هم
که پیچ و تاب زلفش در رگ جان من است امشب
چه سازم در سلامت خانه تجرید نگریزم؟
مرا یک دانه و برق بلا صد خرمن است امشب
همان دستی که صائب دوش با او داشت در گردن
ز هجران با غم روی زمین در گردن است امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم دوری معشوق خود صحبت میکند. چشمهایش به خاطر غم فراق مملو از اشک و سوزنگونه شده است. او احساس میکند که شب، قیامت و مصیبت اوست و هر لحظه در انتظار جدایی است. تصاویر خاصی از احساساتش مانند لرزش اشک و پیوند بین جان و معشوقش را توصیف میکند. شاعر همچنین به یاد تبسمهای پنهانی معشوقش میافتد و به پیچیدگی روابط و احساسات خود درمییابد که حتی در دوری هم پیوندی عمیق وجود دارد. در نهایت، او از مشکلات و درد های ناشی از غم دوری میگوید و حسرت و اضطرابش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: بیا که فاصلهات باعث شده مژگانم مانند سوزن به چشمانم زخم بزند. امشب نفس کشیدنم مانند این است که خاری در پیراهنم فرو رفته است.
هوش مصنوعی: امشب چشمانم به قدری از گریهام میلرزد که گویا روز قیامت و روز حساب رسیده است. درد و غمی که در دل دارم، خانهام را مالامال کرده و مژگانم مانند اهل محشر به حالت اضطراب درآمدهاند.
هوش مصنوعی: مرا به هم پیوندی عمیق با وجود و احساساتم وصل میکند، به طوری که دنیا برای من کوچک و محدود به نظر میرسد و در این شب، احساس میکنم همه چیز به دور از من است.
هوش مصنوعی: چشمی که با خورشید خود را همتراز میدانست و فخر میکرد، اکنون به خاطر نداشتن بینش واقعی، مانند چشمی که در یک روزنه است، تاریک و ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شب گذشته، خندههای پنهانی که به من هدیه میکردی، همچون نمک بر زخمهای نهان من است امشب.
هوش مصنوعی: متعجبم از اینکه چرا زندگیام از هم نمیگسلد، زیرا در این شب، خم و پیچ موهای او مانند ریشهای در جانم نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: در خانهای که به تنهایی و بیهیچ شریکی در آن زندگی میکنم، چه کاری میتوانم انجام دهم؟ امشب برای من تنها یک دانه نگرانی و رنج، به اندازهی هزاران محصول و خوشی اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: دستی که صائب دیروز با آن خوش میگذرانید، امشب به دلیل دوری و غم، روی زمین آویزان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شب هجر است و دستم دشمن پیراهن است امشب
چو گل چاک گریبان بیتو وقف دامن است امشب
نباشد در فن نیرنگ سازی چون تو استادی
که چشمت جانب غیر و نگاهت با من است امشب
چراغم روشن است از پهلوی خورشید رخساری
[...]
مگر آن آتشینخو آگه از بخت من است امشب
که همچون شمع مغز استخوانم روشن است امشب
به گلشن جان من دی تا از استغنا گذر کردی
ز مژگان تو گل را خار در پیراهن است امشب
ز جان افشانی من حسن او را شعله افزون شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.