خان فلک فر محمد آنکه ز رفعت
مهچه خرگاه او گذشته ز فرقد
ماه مبارک ز دخت دوستعلیخان
اختر فرخ رخیش گشت مولد
نور محمد نهاد نامش والحق
نیست جز از نور صرف و عقل مجرد
گرچه نخورده است شیر باش که یابی
شیر خورد بازبان تیغ مهند (؟)
گرچه نخوانده است درس باشد که بینی
خواند ازخامه اش عطارد ابجد
وقتی آید کز اژدهای تبر زین
زهر کند بر ملوک طعم طبر زد
وقتی آید که زاقتدار نماید
قصر جلالت به از بهشت مخلد
آخر این شبل آن هزیر که از او
پیل تنانراست روز عمر مشود
گفت بتاریخ او درایت جیحون
یافت جهان رونقی زنور محمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامهٔ خانه بتیک فاخته گون شد
وقت بهارست و وقت ورد مورد
گیتی آراسته چو خلد مخلد
گیتی فرتوت گوژپشت دژم روی
بنگر تا چون بدیع گشت و مجدد
برنا دیدم که پیر گردد، هرگز
[...]
ماهکند بر فلک ستایش آن خَدّ
سرو کند در چمن پرستش آن قد
عاریه دارند سرو و ماه تو گویی
راستی و روشنی از آن قد و زان خد
ای شده بیعلتی دو چشم تو بیمار
[...]
انده و اندیشه را دراز چه داری
دولت تو خود همان کند که بباید
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد
رایت اسلام سر کشید به فرقَد
شاه جهان شهریار عالم عادل
خسرو غازی طغانشه بن موید
آنک مرکب کند صواعق قهرش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.