دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی
بر دیده جلوه کردی و در جان درآمدی
رفتی و بود روی تو از مهر و ماه به
منت خدای را که ازان بهتر آمدی
بیمار بودم از غم هجران طبیب وار
پا رنجه ساختی و مرا بر سر آمدی
تا جان دمی به قالب جان داده فراق
همچون مسیح با دم جان پرور امدی
رفتار تو ز خسته دلان جان همی برد
جانها فدات بر روش دیگر آمدی
نبود به راه تو ز لطافت نشان پای
گویی فرشته وار به بال و پرآمدی
جامی نوشت بهر تو دیوان خود چو دید
کز خیل نو خطان همه سردفتر آمدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
[...]
گه جلوهگر ز بام و گه از منظر آمدی
از هر دری به غارت دلها درآمدی
تا دل نیابد از تو خلاصی به هیچ راه
گه راهزن شدی و گهی رهبر آمدی
دلهای مرده زندگی از سر گرفتهاند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.