دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی
بر دیده جلوه کردی و در جان درآمدی
رفتی و بود روی تو از مهر و ماه به
منت خدای را که ازان بهتر آمدی
بیمار بودم از غم هجران طبیب وار
پا رنجه ساختی و مرا بر سر آمدی
تا جان دمی به قالب جان داده فراق
همچون مسیح با دم جان پرور امدی
رفتار تو ز خسته دلان جان همی برد
جانها فدات بر روش دیگر آمدی
نبود به راه تو ز لطافت نشان پای
گویی فرشته وار به بال و پرآمدی
جامی نوشت بهر تو دیوان خود چو دید
کز خیل نو خطان همه سردفتر آمدی