هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله
گل عارض ساقیست دراو لاله پیاله
افسرده چو ژاله ست نگهدار خدایا
از ساحت این تازه چمن آفت ژاله
باشد سخن عشق یکی لیک گرفته
عارف ز دل صافی و واعظ ز رساله
می ده که گره شد به دلم غصه ایام
آب است دوا چون به گلو ماند نواله
خطی که مرا می رسد از دولت عشقت
رنج همه روز است و بلای همه ساله
گر ناخوشی از دادن یک بوسه به جانی
پیش آر لبت تا کنم این بیع اقاله
جامی مطلب جودت شعر از مدد فکر
کین کار به امداد الهیست حواله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از گل رخسار تو خون در دل لاله
بر لاله ز مشک سیه افکنده کلاله
باز آی که چشم و رخت ای ماه غزل گوی
این عین غزال آمد و آن رشک غزاله
از خاک درت بر نتوان گشت که کردند
[...]
خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله
ماه و تو به کف شیشه و در دست پیاله
در طرف چمن ساقی دوران می عشرت
در ساغر گل کرده و پیمانهٔ لاله
بر سرو و سمن لؤلؤ تر ریخته باران
[...]
تا لاله و گل هست میان گل و لاله
با لاله رخی کن می گلگون به پیاله
یارب چه گلی ای گل رعنا که در این باغ
نه بوی تو دارد گل و نه رنگ تو لاله
یک روز به من نگذرد از عمر که بی تو
[...]
کرد آنچه در اطراف جهان بود حواله
دیگر نه به من عمه بجا ماند و نه خاله
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.