گنجور

 
جامی

ای رخ تو جنت اهل یقین

لعل تو سرچشمه ماء معین

پرده زلفت ز رخ افتاد دور

«ازلفت الجنة للمتقین »

متقی آنست که دامان دل

شست ز آلودگی کبر و کین

صیقلی عشق ز جانش زدود

زنگ تصاریف شهور و سنین

رخت به منزلگه اطلاق برد

رست ز قید خرد و عقل و دین

جسم تو جامی ز عجم مستمد

آمد و جانت ز عرب مستعین

جسم بهل جان شو و اسرار عشق

قل بلسان عربی مبین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode