ای رخ تو جنت اهل یقین
لعل تو سرچشمه ماء معین
پرده زلفت ز رخ افتاد دور
«ازلفت الجنة للمتقین »
متقی آنست که دامان دل
شست ز آلودگی کبر و کین
صیقلی عشق ز جانش زدود
زنگ تصاریف شهور و سنین
رخت به منزلگه اطلاق برد
رست ز قید خرد و عقل و دین
جسم تو جامی ز عجم مستمد
آمد و جانت ز عرب مستعین
جسم بهل جان شو و اسرار عشق
قل بلسان عربی مبین