شمارهٔ ۳۸۲
رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشان
جان و دل از قفای تو در خاک و خون کشان
ای چشمه حیات ز شوق تو سوختم
بازآ روان و آتش شوقم فرونشان
دل بسته هوس چه زنم لاف عشق تو
کار مهوسان نبود مهر مهوشان
عاشق کجا به باده برد لب چنین که هست
از ساغر خیال لبت مست و سرخوشان
سیراب اگر نمی کنیم از زلال وصل
باری ز جام لعل خودم جرعه ای چشان
تیر تو را کسان ز دل و جان نشان دهند
ندهد کس از بتان دگری را چنین نشان
جامی چو یار تنگ قبا زد رهت بگیر
دامان او و بر دو جهان آستین فشان
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...